• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : چرا رفتي ...چرا ....باورم نميشه
  • نظرات : 103 خصوصي ، 131 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    گفتن از كسي كه حتي تصوير كوچكي از او در ذهن نداري ..... آسان نيست!

    نوشتن از كسي كه تنها وجودش را حس مي كني و باور داري ، آسان نيست!

    كشيدن تصوير از كسي كه شايد تنها نوري از دستانش را در روياها مي بيني ، آسان نيست !

    فكر كردن به آنچه كه شايد تنها باوري اسطوره ايست ، اعتقادي تاريخي ، و ذهنيتي عميق ،‌ آسان نيست !

    باور موجودي عجيب ، آنقدر عجيب كه از سرتا پا سوال ميشوي ، سوالات بي پاسخ ، آسان نيست !

    لمس نيرويي ابدي كه تو را به ابديت آسمان وصل مي سازد و از دستان هوس دور مي سازد ، در نهايت بي باوري باريكه نوري است روحاني و جاودانه !

    من به اين باور اعتقادي عجيب دارم

    ! من او را لمس كردم در نهايت سقوط !

    من او را زير پوست بي باوريهايم احساس كردم ....گرمايي دلچسب !‌

    من او را شنيدم در نهايت بي صدايي !‌

    دلم مي خواهد بازهم روزي بيايد كه دستانم را در دست بگيرد و باز مرا بخواند !

    من از قهر او هراسانم ! سخت !!!

    هرگز صبوري را آشنا نبوده ام... هرگز ... انديشه ام را با صبوري آغاز نکرده ام.. هرگز... به اين اندازه بي قرار نبوده ام.. !!!
    دوست عزيز داغديد ه ام كاش ميتونستم و دوستان خوبت ميتو نستند تورو با كلامي به آرامش دعوت كنند.سعي كن تلاش كن نگاهتو به چشمان پسرت بدوزي و نور اميد و زندگي در آن ببيني .خودت مادري و ميدوني اون طفلك با بي تابي هاي تو آشفته است. عزيزم براي اون دل غمگين و بي تابت آرامش آرزومندم.

    تنهايي ام را با که قسمت کنم ، .... ، نمي دانم ؟؟!!

    بغضهاي دل را با که بگويم ،....، نمي دانم ؟؟!!

    در گوشه اي تنها پناه گرفته ام و در دنياي آرزو و افكارم غرق شده ام . و به ياد آن عشق سفر كرده مي افتم با ياد او آسمان دلم سخت طوفاني و ابري شد.بغضي جانكاه در گلو پديد آمد... اما كم كم و بي اختيار قطرات پاك و زلال اشك همچون بلور از چشمه سار چشم به حركت درآمده و بر گونه ها روان شد.

    تنهايي ام را با که قسمت کنم ، .... ، نمي دانم ؟؟!!

    بغضهاي دل را با که بگويم ،....، نمي دانم ؟؟!!

    در گوشه اي تنها پناه گرفته ام و در دنياي آرزو و افكارم غرق شده ام . و به ياد آن عشق سفر كرده مي افتم با ياد او آسمان دلم سخت طوفاني و ابري شد.بغضي جانكاه در گلو پديد آمد... اما كم كم و بي اختيار قطرات پاك و زلال اشك همچون بلور از چشمه سار چشم به حركت درآمده و بر گونه ها روان شد.

    ميان تاريكي تو را صدا كردم ....سكوت بود و نسيم كه پرده را ميبرد....در آسمان ملول ستاره اي مي سوخت ستاره اي مي رفت ستاره اي مي مرد.

    نديدي چشمهايم زير پايت جان سپرد آخر گلويم از صداي هاي هايت جان سپرد آخر نفهميدي صدايم بغض سنگيني به دوشش بود به دوشش بود اما از جفايت جان سپرد آخر نترسيدي بگويد عاشقي نفرين به آيينت كه از چشمان جادويت خدايت جان سپرد آخر نمي داني و مي دانم كه مي دانم نمي داني كه دل در خواهش آن انزوايت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشيني از براي يار دلگير است بخوان شعرم كه شعرم در هوايت جان سپرد آخر (فرياد)

    هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما .

    فروغ عزيز مطمئنا" هيچ پيام تسليتي غمتو کم نمي کنه و پذيرفتن و کنار اومدن با چنين فقداني بسيار سخته. ولي منم خواستم فقط گفته باشم که همگي به يادت هستيم يقينا" هيچ کدوم از ما بغض و ناراحتي تورو به طور کامل درک نمي کنيم ولي مطمئن باش که خودمون رو در غمت شريک مي دونيم .

    يفروغ عزيز فقدانش را از صميم فلب تسليت گفته و براي دل عزادارت جوشش چشمه عشق آرزو مي کنيم که با نيروي آن زندگي را با آرامش، شادي و فعالانه ادامه دهي و غم فقدان عزيزت را به طبيعت بسپاري.

    همچنين فقدان اين عزيز از دست رفته را به ساير اعضاي خانواده تسليت مي گوئيم .

    واژ ه هايي در ذهنم ساخته ام که هر لحظه به شوق تو پر بروازي ميخواهند تا که از قفس تفکراتم به سويت پر بگشايند و به آن سوي خواستن هايت پرواز کنند ..~ دلي اين چنين گشاده رو پر پروازي بلند را ميطلبند .. پرواز کن به سوي آرمان هايي که ترا در انتظار است .. انتظاري که ترا چشم در راه است ... ~

    فروغ جان تسليت منو بپذير ميدونم چي ميكشي اره خيلي سخته. همين ديروز چهلم پسر عمه ي 16 سالم بود خيلي داغونممممم
    فروغ جان سلام ..
    : چگونه ميتوانم قلبم را كه مالامال از عشق توست
    تسلا دهم؟
    چكونه ميتوانم حسرت در آغوش كشيدنت را انكار كنم؟
    بي اغراق ميگويم كه تو با لحظه لحظه هاي زندگي من آميخته اي و من تو را و هر چه را كه نشاني از تو دارد ديوانه وار دوست ميدارم. !!!!!

    اگه بگم که قول مي دم تا هميشه باهات باشم اگه بگم که حاضرم فداي اون چشات بشم ا گه بگم توآسمون عشق من فقط تويي اگه بگم بهونه ي هر نفسم تنها تويي اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت مي کنم اگه بگم زندگيمو بذر بهارت مي کنم اگه بگم ماه مني هر نفس راه مني اگه بگم بال مني لحظه ي پرواز مني ميشي برام خاطره ي قشنگ لحظه ي وصال ميشي برام باغبون ميوه هاي تشنه وکال ميشي برام ماه شباي بي سحر ميشي برام ستاره ي راه سفر ولي بدون هرجا باشي يا نباشي مال مني بدون اگه براي من هم نباشي عشق مني براي سعادت شبا شعرامو من داد مي زنم براي خوشبختي تو خدا رو فرياد مي زنم گفتم اين و بنويسم که دوست دارم عزيزم بيشتر از تو مي دونم

    فروغ خجالت بكش تو رو خدا جون هركي دوست داري ديگه اينكارا رو نكن
    دوباره سلام به توخواهر حرف گوش نكن اين حرفا يعني چه تو مثل اينكه يه دسته گل داري به نام فريان كه بايد فكرت فقط براي اون باشه تو مثل اينكه ديوونه شديييييييييييييييييي يعني چي اين حرفا به زندگيت به پسرت فكر كن خدا نكنه كه خاكبرسرت بشه براي همه عزيز بود تو خودتم مي دوني كه چقدر براي ما هم عزيز بود چقدر من دوستش داشتم يادته چقدر سربه سرش مي ذاشتم منم دارم دق مي كنم ولي چكار بايد كرد فقط بايد گفت خدايا رضايم به رضاي تو
     <      1   2   3   4   5    >>    >