• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : چرا رفتي ...چرا ....باورم نميشه
  • نظرات : 103 خصوصي ، 131 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    عزيز دلم بيا بغلم هرچي دلت ميخواد گريه كن تا آرومتر بشي...ميدونم خيلي سخته مرگ عزيز،ميدونم اونجا كه دوري واست سخت تر و بدتره،عزيزم اما با اينهمه گريهء تو روح اون عذاب ميكشه...با اشكاي تو رضا برنميگرده،تو با اينكارا خودت رو از بين ميبري فروغ،به فكر پسرت باش عزيز دلم...منم باها ديگه قهر نيستم...من اگه دلخور شده بودم واسه اين بود كه دوستت داشتم و دلم واست تنگ شده بود...آي دي تورو ندارم فروغ...واسم بذار حتما‍ كه با هم صحبت كنيم...ميبوسمت عزيز دلم.
    سلام فروغ جان .. از لطفت ممنونم عزيز.. كه به من هنوز سر ميزني ...~ مهرت افزون ..خوش زي .. مهر ورزو شاد زي...

    Do You Remember ...؟

    يادته؟ يادته؟ روزاي آخر يادته. اون روزا يادته؟ گلاي پرپر يادته؟
    چه دلتنگم براي تو براي چشم غمگينت
    براي بيقراري هات هزار حرفاي شيرينت
    بگو يادت نرفته منو يادت نرفته منو يادت نرفته
    يادته يادته چه حالي داشتم يادته
    لحظه ديدنت آروم نداشتم يادته
    چه روزا و چه شبهايي که با ياد تو سر کردم
    تو بودي همسفر با من نگو بي تو سفر کردم
    بگو بگو بگو که هنوز يادته
    يادته؟ روزاي آخر يادته. اون روزا يادته؟ گلاي پرپر يادته؟
    تو هم شبهاي بي من بگو خوابت نرفته
    هنوز يادت نرفته منو يادت نرفته
    يادته؟يادته؟
    يادته؟يادته؟
    يادته؟يادته؟ ~

    + ك م 
    سلام/ نمي دونم جز اظهار تاسف چي بايد گفت/ روحش شاد و يادش گرامي باد/ اميدوارم كه خدا به همه باز ماندگانش صبر عطا كنه/ براي شما هم همينطور آرزو دارم كه ديگه غم از دست دادن رو نيبنيد كه خيلي سخته/ سربلند باشيد/ ك م
    باورت نميشه هر دفعه ياد اون حرفت ميافتم يه 5 دقيقه عين خلا با خودم ميخندم .. آره يادش بخير ... زود گذشت ... خيلي زود ... و راستي بار آخرت باشه ها از اين حرفها بزني .. بميرم و نميدونم از اين حرفها يعني كه چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فعلا از دستت عصباني شدم و يادته برامون تعريف ميكردي از شوهر حاله خدا بيامرزت كه براي چي فوت كرد و منهم ترسيدم و در جا همون كار را انجام دادم .... اييييييييييي يادش بخير ....فريان گل دائي رو ببوس ... شبت بخير .. روزت بخير .... تا درودي ديگر بدرود
    پاسخ

    باشه . چشم . داداشي نميگم . ولي کاش شما هم به نصيحت من گوش کنيد ... هر چند خودم .الان از شما بدتر شدم .و فقط همين ريلکس م ميکنه .ولي چشم

    زماني سکوت کردم ... و ديگر هيچ نگفتم .. زماني را فرياد کردم .. و هرگز نشنيدي ... زماني را در ميان خنده گريسته ام ودر ميان گريه خنديده ام .... و تو هرگز نديده اي ..! سکوتي از تلخ کلامي واژه هايم نفسم را و هق هق گلويم را بند ميآورد ...!

    يادم از روزهاي است که در آن دست و پا ميزنم تا آنرا از تقويم عمرم ورق زنم ...! روزهاي قشنگي را مي گويم که گويي در مه رقيقي محو و گم شدند ....! آنروزهايي که خواستنم با توانستنم يکي نبود و آن خواستن و توانستنهاي دروغين مردمکهاي اندک و حقير در برابر کوچه هاي ناداني و جهالت و نا آگاهي و گمشدگي و پوچي و بيهودگي و تهي بودن ... و هيچ در هيچ است خواستن من ...! خواستن بيچاره و ناتوان من ...!

    خواستنم در آن روزها خوشه تنها مانده اي بود در يک مزرعه در فصلي بودم .. دور از درو .. که نه چيده شدم .. تا بار ديگر خوشه هاي گندمم را از کاه جدا کنند و به آسيابم زنند تا از نامي شدن به حيوان شدن برسم ..!

    و نه گوسفندي مرا چريد ...! من در برف زمستان هاي سرد خواستن هاي زمان، تنها ماندم که ماندم .....!

    ساقه اي شکسته شدم که تا ديروز براي سبز ماندن مغرور بودم ... ! و امروز براي سبز شدن دست و پا ميزنم ...! نميدانم آيا بر خاک افشانده ميشوم يا نه ...؟! چقدر تمنا کردم که فرصتي بدست بياورم و بر بت جان سوز وجودم چيره شوم ...! چقدر بي رحم و کشنده اند اين کلمات که تنم را اينگونه شلاق ميزند و چه قلبهايي که با گلوله مجروح نمي شود و با همين کلمات سوراخ ميشود ...! شبکه شبکه ميشود ... يک تکه خون ميشود خون داغي که ميجوشد از زخمي کهنه و عميقي که سينه ام را مچاله ميکند ... ! نه ديداري مرا از خانه بيرون ميخواند و نه خيالي از بيرون به خلوت خانه و نه صداي پايي غار انزوايم را ميلرزاند و نه پنجره اي پرتو سبز نوازشي را فرو ميدهد ... و نه سلام و نه خنده اي هيچ هيچ هيچ ...!~


    آري ميشود از بلنداي آسمان به اندازه يک خيال گام برداشت ... و در انتظاري که به شکل يک تنهايي است باران را به نظاره بود .. از ميان آفتاب تا مرز دشتهاي پاک تنها يک قدم باقي است .. و در آن سوي نگاههاي نگران و چشم هاي ذوق زده .... و تبسم هاي دروغين ... هيچ در هيچ است و پوچ در پوچ .. اين است انتظار ما ...
    دردي ديگر ميبرم ... دردي که منصور بر سر دار ميبرد ... رنجي که دانه ميبرد تا بشکافد ....

    آري ... من از ديار غربت غربتم را دياري غريبم....! و رهگذري که از ميان ذهن من ميگذرد ... هنوز هم غايب است ... رهگذري که چشم به راهش مانده ام تا ابديت زمان ....~

    من از هبوط خويش سر افرازم..!
    يکروز از هزاره اول که تازه خدا از ساختن جهان خسته گشته بود و بر تخت خويش لميده بود و در راه شيري کهکشان تازه و نو که پاک و روشن بود که از غبار آه مظلومان اين گونه مثل امروز تار و کدر نبود...! ترا ديدم که گفتي آفريده شده اي از براي من... آن روز وقتي که رانده شدم ...! فرشتگان حسود که بر تر از همهء شان بودم اندوه رفتن مرا? در سرسراي بهشت در گوشم زمزمه مي کردند. آنها نمي دانستند من از هبوط خويش سر افرازم..!
    .... آنها هيچ نمي دانستند... چون بودن فرشته وار بودن نيست.. آرامش ابدي مرگ است. !
    بايد که در وجود کسي? تا باز گشت دوباره تا روز رستخيز در جستجوي جوهر آرامش زمين بود..!
    آن روز در راه کهکشان گفتي که آفريده شده اي از براي من..! آنگاه من با خدا مجادله کردم تا از بهشت رانده شوم . از آرامش ابدي خويش خويشتن را رها کنم و در زمين بجستجوي تو بر خيزم... و ترا يافتم... که با من مانده اي... و با تو ميگويم.. که خواهم ماند با تو از آغازي نو در انتهاي بودن. ...!

    زندگي طعم ديگري دارد. طعم سيبي که ما را به هبوط خويش
    واداشت.. طعمي که هيچ فرشته اي آنرا نچشيد ... و اين تنها راز ما بود..!
    ~

    فروغ جان سلام .. خوبي ؟

    سلام . به همه مهربوناي خوبم ...

    از اونجا كه فردا تولد (( رضا صادقي )) خواننده محبوب و دوست داشتني ماست . ديدم . يه كم مطلب كه از قبل آماده كرده بود . براتون بزارم .. دوست داشتم براش يه تولد وبلاگي بگيرم . ولي . ديدم . واقعا نميتونم ........... واقعا نميتونم . به خاطر همين . همين جا براتون مطالب رو ميزارم تا شما هم بخونيد ........

    و اما ....

    آلبوم تازه ي رضا صادقي به زودي به بازار مي آيد.
    اين آلبوم 8 قطعه ترانه در خود جاي داده که به تازگي مجوز خود را دريافت کرده است. نام پيشين اين آلبوم سياه و سفيد نام داشت که اکنون به طلسم تغيير نام داده است.

    رضا صادقي که پيش از اين به عنوان خواننده ي محبوب غير مجاز مي شناختيم و در خانه ها و تاکسي ها صدايش را مي شنيديم گويا اين روز ها سري هم به تلويزيون زده است. اين خواننده، ترانه سرا و آهنگساز جنوبي، با ترانه ي مشکي معرفي شد و سپس تعداد زيادي از آثار او با ضبط آزمايشي به بازار سياه موسيقي راه يافت. درباره ي اين خواننده خوانده بوديم که قرار است کنسرتي نيز همين روز ها برگزار کند که ظاهرا به تعويق افتاده است.

    .

    سلام فروغ جان.خوبيد؟يكبار ديگه غم از دست دادن پسر عموي عزيزتون تسليت ميگم..وازخداوندبراتون طلب صبر ميكنم..پاينده باشيد

    در اين سنگيني سكوت دوست دارم با مهتاب حرف بزنم... و آسمان با من همراه شود... فرشته ها دعاهايم را به آن سوي ملكوت تا هفتمين آسمان بالا ببرند... باران دلتنگيم را بشويدو خالي شوم.. اي توبه پذير مهـــــــــــربان نيازم را اجابت كن...

     <      1   2   3   4   5    >>    >