سلام فروغ خانوم .
سال نو مبارك باشه .
شرمنده كه دير اومدم . آخه تازه از مسافرت برگشتم .
در ضمن
..... خاك هم تنها نيست .....
موفق و هميشه خندون باشي
تقديم به تو كه بهتريني.
اتاق تنهايي من غار كوچكي ست كه پنجره ي آن، تا انتهاي بهشت باز مي شودچشمه اي از نور ايمان در عمق وجودش جريان داردو من، در كنار اين چشمه و پنجره،آواز مي خوانم من، با آب چشمه وضو مي گيرم، و در انتهاي غار نماز عشق ميخوانمو در تمام درونم باوريست از مهرباني تو و بزرگي توكه هر روز انگشتان خسته ي مرا كه به سوي تو بلند مي شود محكمتر مي كشدتا حتي بادهاي سرگردان هم نتواند اميد را در لابه لاي واژه هاي مبهم انگشتانم دور كنند ...
***
وقتي در شب راه ميرفتمو در جستجوي پناهگاه گرمي بودماز كنارم گذشت...
درمن ادراکي است از تو ، عاشقانه، عاشقانه از تو تصويري است در من ، جاودانه ، جاودانه تو در هواي عطري از صحراي دور آرزويي وز تو سنگين شهر ذهنم ، کوچه کوچه، خانه خانهآه اي تلفيق ناب بي ريايي با محبت شادي تو کودکانه، رافت تو ، مادرانه شهر بانوي وجودم باش و کابين تو ؟ بستان:اينک اقليم دل من، بيکران بيکرانه *** آتش او ؟ آه، آن افسانه را ، بگذار و بگذار در من اينک آتش تو - شعله شعله در زبانه فصل ،فصل تست ديگر، فصل، فصل ما - من و تو فصل عطر و سبزه ، فصل گل ، فصل جوانه فصل رفتن در خيابانهاي شوخ مهرباني فصل ماندن در تماشاهاي شوخ مهربانيفصل ماندن در تماشاهاي شنگ شاعرانه فصل چيدن هاي گل - چيدن گل بوسه از بهار لب تو ، خوشه خوشه، دانه دانه دفتري که حرف ، حرف برگ ، برگش
لحظه هايي هست .. همچون پوست ترکاندن بذري در خاک ... زندگي از چنين لحظه هايي مي رويد.