باسلام و عرض تسليت خدمت فروغ عزيز شرمنده مدتي نتونستم بخاطر مشكلاتي كه با پارسي بلاگ داشتم بهت سر بزنم
خواهر خيلي خيلي مواظب خودتباش
هق هق تلخم و بشناس،
توي کوچه هاي خلوت
اين خود عشق عزيزم ،
نه بهانه است نه يه عادت
غصه هام وبه تو گفتم
اما چي ازت شنفتم
يه نفس همنفسم باش ،
نذار از نفس بيافتم
گريه هام و تو نديدي،
هر چي گفتم نشنيدي
من کدوم عهد و شکستم ،
که از عشقم بريدي
وقتي نيستي لحظه هام و ،
با خيالت ميگذرونم
حتي تا آخر دنيا ،
من براي تو ميخونم
وقتي نيستي حتي خورشيد ، ميشه مثل لحظه هام سرد
با تو ام آهاي مسافر ،
با همين ترانه برگرد ...!!!
من ميخواستم برسم توي حرفات به صدا... به الفباي نجيب واسه ي ذکر دعا واسه ي ذکر دعا.. من ميخواستم برسم به همه کنايه ها.. به حقيقت تنت تو تموم سايه ها... دل من دل من ديگه تسليم تو بود... با حقارت تنم دل به تعظيم تو بود.. من ميخواستم برسم به تو خوب تو عزيز ... پاي سايه بون بشي واسه من وقت گريز .. نتونست پر بکشه نفس خسته من.... به صدات نمي رسيد لباي بسته من ... من فقط يه بي نصيب من فقط يه دردمند ... با حقارت تنم پيش معراج بلند... واسه شنيدنت من بايد پاک بشم ... تو مسير بودنت ... من بايد خاک بشم ... تو مسير بودنت من عاشق يه اسير ... مثل عابرهاي مست مثل برده هاي پير ... بودنم به چشم تو مثل نامه هاي خط ... شايدم گنگ و غريب با يه انشاي غلط ....!!
نتونست پر بکشه نفس خسته من.... به صدات نمي رسيد لباي بسته من .... من فقط يه بي نصيب من فقط يه دردمند..... با حقارت تنم پيش معراج بلند... واسه شنيدنت من بايد پاک بشم... تو مسير بودنت ... من بايد خاک بشم ........!!!
بوي موهات زير بارون ...
بوي گندم زار نمناک ...
بوي سبزه زار خيس ...
بوي خيس تن خاک ...
جاده هاي مهربوني رگاي آبي دستات غم بارون غروب ته چشمات تو صدات.. .
قلب تو شهر گل ياس دست تو بازار خوبي ....
اشک تو بارون روي مرمر ديوار خوبي.....
اي گل آلوده گل من..اي تن آلوده دل پاک..
دل تو قبله اين دل ...تن تو ارزوني خاک ...
تن تو ارزوني خاک..
ياد بارون و تن تو ياد بارون و تن خاک ...
بوي گل تو شوره زار...
هميشه صداي بارون صداي پاي تو بوده.....
همدم تنهاييام قصه هاي تو بوده...
وقتي که بارون ميباره تو رو ياد من مياره...
ياد گلبرگاي خيسه روي خاک شوره زار ...ا
اي گل آلوده گل من ...
اي تن آلوده دل پاک ....
دل تو قبله اين دل !
تن تو ارزوني خاک ...!
&
اين کوله بار عشق و گذاشتي باز رو دوشم ...هيچي نمونده تا من ، دوباره زير و رو شم ...!
آن تير ، که آن ، کمان چشم تو رها کرد .. ديدي که چه ها کرد ..؟ ديدي که ، سراسيمه دل از سينه جدا کرد ...؟ ديدي که چه ها کرد .....؟ با خود دوهزار غصه و درد تازه آورد .... ديدي که فقط آمد و يک درد دوا کرد ...؟
خيال نمي کردم که تو ، يه روز عزيز من بشي .. از اين خزون بي کسي .. راه گريز من بشي ... به فکر من نمي رسيد ، اصلا بدوني عشق چيه ... اوني که دنبال هوس يا اون که عاشق کيه ؟ مگه ميشه تو رو ديد و به تو از دو رنگيا گفت ...!!! تو رو بايد ديد و بايد به تو از قشنگيا گفت .. مگه ميشه به تو دروغ گفت .. به تو که نازنيني ... تو خودت ميشناسي عشق و هر کجا اون و ببيني ... هر کجا اون و ببيني ...!
خيال نمي کردم که تو ، يه روز همه کسم بشي ... با من بي کس و غريب ، يه روزي هم قسم بشي .... اصلا نمي اومد بهت ، که عشق و حتي بشناسي ... اما ديدم که مثل تو ... عاشق نميشه هيچ کسي ... !!
****** يگانه عزيز ******
زندگي قافيه شعر من است
شعر من وصف دلارايي توست
در ازل شايد اين
سرنوشت من بود
من مي سرايم به اميدي که تو خواندي
ورنه آخرين مصرع من
قافيه اش مردن بود
**** يگانه عزيز ****
*تقديم به فروغ جاودانه ساحل ارامش *
- من ندانم که کيم
من فقط مي دانم
که تويي شاه بيت غزل زندگيم
- چشم هاي تو به من زندگاني مي بخشد
شور عشق و مستي
و تو چون مصرع شعري زيبا
سطر برجسته اي از زندگي من هستي
تو حباب لحظه ها در هياهوي نگا
در سکوت هر صدا تو رو مي خوام از خدا
توي شهر بي کسي لحظه دلواپسي
تو به دادم مي رسي تو واسه دلم بسي
توي کوره راه عشق تو جهنم يا بهشت
قسمتم از سرنوشت اسمتو برام نوشت