وقتي دارم عريضمو خدمتتون عرض مي کنم، عرض مي کنمخودم که تعريف مي کنم عاشقي مو حض مي کنم، حض مي کنميه شمع دل سوخته دليمثل دلم نذر مي کنمذوق مي کنم شما منودوسم دارين فرض مي کنم، فرض مي کنمذوق مي کنم، حض مي کنمگلي به گوشه ي جمالتونمعرفت و مرامتوناجازه صادر بکنيندلم بشه به نامتونپيشه ي من عاشقيهعشقي که طعم ده دارهمثل تو نازنين گلي نوبر و کلک به دارهدوس ندارم نور چراغ برگاي باغمبه شما دست بزنهدوس ندارم حتي سرانگشتاي بادمبه شما دست بزنه
بيا بيا هم نفسم اي بهترين يار و کسمچشام هنوز منتظرهبه جون چشم تو قسمقدم قدم سايه مي شممي رم به زير پاي توبه آب و آتيش مي زنمنفس نفس براي تواي بهترين هم نفسم شدي همه يار و کسمبمون که باز تازه بشمرها بشم از قفسماز ته دل داد مي زنمعاشق تو فقط منمبيا که با تو زنده امتازه مي شه روح و تنمبيا که عادتم شدي دوري تو طاقت ندارمفقط با عطر تن تو چشامو رو هم مي ذارم
يگانه جان نميدوني چقدر روي اين شعري كه در پائين نوشتم فكر كردم و بازهم دلم ميخواد تكرارش كنم ولي راستش را بگو اين متشكرم خصوصي هست؟؟ منظورم حبس انفرداي يا حبس ابد؟؟اخه .....بگذريم بزار دوباره شعر زير را تكرار كنم...
اين دل اگر کم است بگو سر بياورم
يا امر کن که يک دل ديگر بياورم
خيلي خلاصه عرض کنم دوست دارمت
ديگر نشد عبارت بهتر بياورم
از کتف آشيانه اي ات با کمال ميل
بايد که چند جفت کبوتر بياورم
حتي اگر اجازه دهي سعي مي کنم
تا يا کريم هاي شناور بياورم
از هم فرو مپاش،براي بناي تو
بايد بلور چيني و مرمر بياورم
سلام
:::::::::::::::::::::::::::::::::::
چرا يا رب زبانها با دلان نيست
يد ياران به دست ياوران نيست
چرا يا رب زمونه رنگ به رنگه
دل يك رنگ تو قلب هيچكسي نيست
همان فلبي كه داني توش قشنگه
مي بيني لاف بوده ، اون فشنگ نيست
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
_-* درياي آبي آرام *-_
آخرين عنوان : ** برف **
* تقديم به فروغ جاودانه ساحل ارامش *
مگر آن خوشه گندم
مگر سنبل
مگر نسرين
تو را ديدند.
كه سر خم كرده خنديدند.
مگر بستان
شميم گيسوانت را
چو آب چشمه ساران روان نوشيد
مگر گلهاي سرخ باغ ريگ آباد
در عطر تن تو غوطه ور گشتند
كه سرنشناس و پانشناس
از خود بي خبر گشتند
آپ ديت شد....
رمضان مبارك
وقتي چشمانت باراني است ... ديگر چه فرقي ميکند ....؟ زير باران باشي يا در کويري بي محبت که از بي مهري باران خشک است و از آن آفتاب تموز صورتت پوست مي اندازد و تمام تنت را ميسوزاند .... ديگر چه فرقي ميکند ...؟ پاهايت پر از آبله شود وقتي از فرت خستگي راه تمام زندگي را سرابي بيش نميبيني و با پاهاي خسته تمام بيابان زندگي را پيموده اي ....!
ديگر چه فرقي ميکند من باشم .. يا نباشم ...؟
ديگر چه فرقي ميکند ....؟ من باشم يا تو که تمام پهناي صورتش از اشک نمناک است .... ~ شايد تو هم ديگرخود مني و يا من توام ... ؟؟؟ شايد تو چهره شکسته من در آيينه ايي ؟؟؟~