سلام
به همين زودي جاي لينك منو با
نور ديدهات عوض كردي
اي اردل نامرد
تولد جيگريت هم مبارك باشه
سلام فروغ عزيز!
ميخواستم بگم كه...
امان از اين دل. دل منم اين جوريه!
اميدوارم دل داده به دل دار برسه!
وقتي که دلتگ مي شم و همراه تنهايي مي رم،داغ دلم تازه مي شهزمزمه هاي خوندنموسوسه هاي موندم با تو هم اندازه مي شهقد هزارتا پنجره تنهايي آواز مي خونمدارم با کي حرف مي زنم؟نمي دونم، نمي دونماين روزا دنيا واسه من از خونم کوچيک ترهکاش مي تونستم بخونم قد هزار تا پنجرهطلوع من، طلوع منوقتي غروب پر بزنهموقع رفتن منهطلوع من، طلوع منوقتي غروب پر بزنهموقع رفتن منهحالا که دلتنگي دارهرفيق تنهاييم مي شهکوچه ها نارفيق شدنحالا که مي خوان شب و روزبه هم ديگه دروغ بگنساعت ها هم دقيق شدن~
مهرت افزون ..شاد زي .......
...! تو خود ميدانستي که خداوند منعمان داشته بود از خوردن ميوه ايي اين چنين سرخ ... ولي تو سيب را خوردي .. من خوردم ... ما سيب را بلعيديم ... کلاممان ديگر اشارات نبود ... ديگر نگاهمان هم ، بي صدا نبود ...! من بودم و تو ...! تعقل يافتيم ...! زبان به سخن گشوديم ...! کلامي که تا آن روز هيچ نگفته بوديم را به زبان آورديم ...! گفتي دوستم داري ... گفتم دوستت دارم ...~
در سخاوت نگاهت ...! چه بي صبرانه هر ثانيهء از شب را تنفس ميکنم ....! و تو چه عاشقانه دوستم خواهي داشت...! و من چقدر در انتظار کلامت و صداقت گفتارت شب را به صبح گذراندم ....! تنها يادي مبهم ذهن آشفته ام را در آينه غبار گرفته ديدگانم خبر از گذر سالها ميدهد ...! لحظه ها و ثانيه ها و دقايق و ساعت ها - هفته ها ، ماهها و سالها همه آمدند و رفتند ...! هزاران سال است که از مرگ هابيل و عشق قابيل ميگذرد ...!