سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

اَللّهُمَّ صَلّی عَلی مُحَمَّد وآل مُحَمَّد

 

 

فاتحه

  بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾ 

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾  الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾  مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾  إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾  اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿6﴾  صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿7﴾

 

  قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾  لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾  وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾
 

 
  راسته که به مرده آگاهه!

به یک مهمون  دعوت شدیم ...

 

همه مهمونهام از راه رسیدن . از دور دیدم که تو ( فروغ )  با یه آقایی و یه خانمی دارید میایید ..

تو همش میخندیدی و با هم حرف میزدید

نزدیک شدید 

تو معرفی میکنی

 آشنا شید . ایشون پسر عموی من رضا!

....

ااااااااا آقا رضا شمایید؟

آره . من شما رو میشناسم . همیشه میبینمتون

بعذ از آشنایی  راه میافتیم از توی باغ میریم توی مهمونها

با دیدن رضا همهمه بود که این کیه ؟ 

این جوون چهارشونه و  قذ بلند و بسیار نورانی .. سفید پوش  که کلی گل بغلشه .............( ای خدا )

 بعد از سلام و احوالپرسی با همه مهمونها میشینیم

من هممیشینم پیش شما . به تو میگم .  خدارو شکر که تونستی با رضا بیای . خوبه  . این ذوستش هم خیلی گل توی دستشه . چه جالب ..

بعد رو میکنه زضا بهش میگه :من باید جایی برم که نمیتونتم  چند وقت ببینمتون  .. بعد  ( اشاره به من )

 این برام خیلی مهمه  نبینم کسی ناراحتش کنه ...برای من خیلی کارها کرده ...... . اما نگرانشم ((  فروغ بمیرههههههههه )) و همش میخندید  . همشششش میخندیدید

 

 

 

 

دوستم ادامه داد :

فروغ خوش بحالت خیلی ازت راضی بود . و شاد بود و نگران تو بود

 

 

 

 

این ای میل یک ساعت  پیش خوندم .و دوست داشتم بزارم اینجا . تا اونی که میگه ((با بچه های من کاری نداشته باش)) ببینه  که رضا همون شب رفته به خواب دوست من .( دوستی که توی فرستادن صلواتها کمکم بوده خیلی . ) و الان برام گفت ... به روح خودش قسم که این دوست از ماجرا بیخبره

 

 

 

 

 

  چگونه اسمت را بنویسم؟

 وقتی اشک نمی گذارد اسمت را به همراه ستاره می نویسم

 چون مرا به یاد شبهای تار  می اندازد

 بگو چگونه درک کنم لحظات را؟

 بگو چگونه بعد از این تحمل کنم لحظات تنهایی را؟

 با نوشتن تنهایی گریه ام می گیرد چه برسد به اینکه تنهایم بگذاری

 بگو چگونه احساسم رابنویسم که دیگر دلم از تنهایی و بدون تو بودن خسته شده....؟؟؟

 

 

 

 

یاد یاران سفر کرده بخیر

 



نویسنده: فروغ(جمعه 87/5/25 ساعت 4:25 صبح)

نظرات دیگران ( )

  خانه
  شناسنامه
 
پست الکترونیک  

 

زیارت عاشورا

   RSS 


کل بازدید : 159146
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 10

  پیوندهای روزانه :

یه دنیا عاشقونه [250]
اینقدر خوبه . تو هم عضو شو [148]
[آرشیو(2)]

  فهرست موضوعی یادداشت ها
رضا[13] .
  مطالب بایگانی شده
خاطرات گذشته1

  درباره من
راسته که به مرده آگاهه! - .:(( به یاد رضا )):.

فروغ
میدونی که:)


  لوگوی وبلاگ من
راسته که به مرده آگاهه! - .:(( به یاد رضا )):.



  اشتراک در خبرنامه

 


 لینک دوستان من
ابوالفضل(من و گذشته)
درسا .........( فروغ )
یه دنیا ....... ( فروغ )
ساحل آرامش(بابایی)
حمید داداشی
هومن ( مهر آریانگار )
گل ووووووووووو گلدون
تو را من چشم در راهم
شهرام... ( ایران قلم )
حرفهای تنهایی.. مریم
مامان هستی.. عزیزم
((((((((( رضا ))))))))
***جمع نوشت***
مریم گلییییییییی
***کلبه *عشق****
سایبون عشق.........
علی رستگاری..........
نادو
علی رهگذر عمر
**سایت سرزمین دور**
حاج حمید
ناشناس
شهرزاد( مامان و گلک)
. آسمان
ساناز
رسول
مدنایت...علی
لیدا
::. قاصدک .::
وبلاگ مشکی پوش
سایت مشکی پوشم
موزیک گالری
میلاد
مشکی پوش 2
فقط جوووووک
سایت زنده رود
ساعات کشورها
رادیو موزیک
فرستادن کارت پستال
جدیدترین نوحه ها
قوی تنها
یه رهگذر
دانلود موزیکهای جدید
تهران سی دی
عکسسسسسسس
ایران بی بی
کلیپ گل طاها
کلیپ کربلااااا
پازل خلبان
سایت آریالایو
متقین ( کتابهای مذهبی)
sorry
عقیق( مذهبی)
خوشکل دات کام
فقط کلیپ کارت
خبرنگار
ایران و آلمان
سایت تهران 20
شیراز پاتوق
عکسهای هندی
ایران کلیپ
دهکده سبز
نسرین ثامنی
سایت کلکته
موزیکmptree
طراح قالب: پرومته
زرتشت نامه
شهدا

 لوگوی دوستان من


















Please Install a MP3 Player



  وضعیت من در یاهو
یــــاهـو