سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

اَللّهُمَّ صَلّی عَلی مُحَمَّد وآل مُحَمَّد

 

 

فاتحه

  بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾ 

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾  الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾  مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾  إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾  اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿6﴾  صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿7﴾

 

  قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾  لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿3﴾  وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4﴾
 

 
  فقط درد و دل

  

dehkadegamm

 

                 

یه میز خالی میزارم . یه رو میزی خوشگل `پهن میکنم . روش .

میرم و تمام شمعهامو از توی همه جای خونم جمع میکنم و میچینم روی میز ...

همه رووووو بزرگ . کوچیک . یه شاخه گل هم از توی  حیاط خونه میچینم .

 غنچه هست .

 ولی من دیگه از چیدن غنچه ها دلگیر نمیشم . دیگه از گل چیدن ناراحت نمیشم .

مگه نه اینکه تو غنچه بودی؟مگه نه اینکه هنوز میخواستی رشد کنی و بالا بری . ولی.....

خوب اشکامو پاک  میکنم و برمیگردم توی اتاقم . شمعها که آماده هست

گلم هم میزارم روی میزم . جلوی چشمم . حالا میخوام پروانه خودمو  بیارم .

میرم و قاب عکس قشنگتو از جلو آینه میارم و میزارم روی میز.

حالا . درست شد ... شمع و گل و پروانه  من ....

ولی اینجا یه چیزی از همه بیشتر نشون میده خودشو . اونم غم هست

غم این پروانه ... غم این سفر کرده .... غم نبودنش . ....

دیگه هر شب کارم این هست . از8 آذر شروع کردم و یه شمع میزارم تا صبح کنار عکست روشن باشه . آخه دیگه 8 دی نزدیکه .

روز تولدته داداشی . وقتی شبا میخوام بخوابم . نگام که به عکست میوفته . تا جایی که جون دارم برات فاتحه و صلوات میفرستم .

امیدوارم که به روح پاکت برسه . از خدا میخوام که پنجره ای از بهشت برات باز کنه . که بتونی همه جا رو ببینی ..............آمین

************************میخوام اقرار کنم که خر بودم *******************************

خیلی بی غیرتم نه؟

خیلی بی ...........

میدونم . الان که داری این نو شته ها رو میخونی پیش خودت میگی . وایییی باز شروع کردیی؟؟؟ . (( البته به جز دوستام ))

ولی این قصه غصه ماست . تمومی که نداره گلم . فقط یه وقتایی خیلی کم . از رنگش کم میشه . ولی بازم . بعد از همه این حرفا که بگذریم میرسیم به این که ما دیگه (( او ))نداریم . برام مهم نیست که توی این مدت چه حرفایی برام گفتن . همتون  گفتید . آخی  عاشقش بودی؟دوستش داشتی؟ آخه چرا اینجوری میکنی؟  پسر عمو که اینهمه رفتنش غصه نداره ....

راست میگی . تو راست میگی . هم تو که از دلسوزی اینحرفا رو میزنی . هم بقیه که از کینه و دشمنی میگن .

ولی  واقعا . رفتن رضا کبریتی بود که به همه احساس من که مثل یه انبار باروت بود و پر شده بود از تنهایی و غم و انزوا  چه کنم .... خورد بهم و داغونم کرد . من مرگ دوست خوب مامانم روم اثر گذاشت و از اینکه اینهمه سال با نداری زندگی کرد و با بی شوهری 5 تا بچه رو بزرگ کرد و آخر هم با سرطان خون مرد  ناراحتم کرد .  و 7 روز تموم مشکی پوشیدم . من مرگ پدر عروسمون که هنوز 4 تا بچه هنوز توی خونه داشت و یه زن بی زبون  و آخر هم با کلی بدهکاری  با  قلب مریضش از دنیا رفت . ناراحتم کرد . و 7 روز  به احترامش . مشکی پوشیدم و بعدش هم یادم رفت فقط ناراحت بودم وقتی یاد اون زن بی دست و پای مهربونش میوفتم . هنوز هم با گریه کردن حاج حانم .  ناراحت میشم .....

ولیییییییییی  رفتن رضا . رفتن ساده نبود . رضا از گوشت و خون من بود . فامیل من بود . جوووووووون بود و داغ جوون از هر داغی سنگین تره .

بعد از رضا هم خیلی ها رفتن . ( خدارو شکر از خانواده نزدیک  نبودن ))  15 تا مرگ توی یک سال داشتن . فامیل من . ولی هیچ کدوم به سنگینی  مرگ رضا نبود .یادم میاد همیشه وقتی باهاش حرف میزدم . . هر  وقت که میدیدمش . همیشه این امید رو داشتم که اگه الان کم میبینمش . ولی بالاخره میاد پیش خودمون . از فکر اینکه  منم تنها نمیشم اونوقت . بالاخره یه فامیل من هم اینجاست که وقتی دلم گرفت برم پیشش . دلم قیلی ویلی میرفت . اگه بگم . به اندازه داداشم دوسش داشتم دروغ گفتم . چون  الان  حس میکنم . واقعا از مهدی بیشتر دوسش  داشتم . خیلی بیشتر .چون . برادی رو بیشتر از داداشم بهم نشون داد . هر چند بازم میزارم پای گرفتاری و بی معرفتیش ..... من حتی نتونستم فیلمی که اینهمه برای دیدنش لحظه شماری میکردم (( فیلم مراسم )) رو ببینم . حتی فکر کردن و تجسم این صحنه ها میریزتم بهم ... نتونستم . فیلم اصلی پیش عمه بود و هر بار  خودش یه کم برام  میگفت و وقتی میدید . داغون میشم . بحث  رو عوض میکرد .. توی این یک سال بعد از رفتن رضا . خیلی چیزها دیدم که باورش برام سخت بود . ولی سنگین نبود . یک سال تموم . به ندرت فقط اگه مراسمی خاص بود لباس سیاهمو در آوردم . ... مو رنگ نمیکردم . فقط 2 بار ... حتی ابروهامم اگه به خاطر عروسی فامیل شوهرم نبود بر نمیداشتم . ولی هیچ کس نفهمید .  همه میگفتن که چی؟تو داری  خودتو از بین میبری واسه چی؟اونا نمی فهمیدم که نمیتونم . دست و دلم به کاری نمیره . یادم میاد من که عاشق غدا هستم . 4 شبانه روز فقط آب از گلوم پایین میرفت .... اونم به خاطر اینکه اشکم  زیاد بود و تشنم میکرد .... وایییییییییییییییی ولییییی غصه این نیست :: قصه غصه من همین نیستت که تو فکر میکنی....

میدونی  یه لحظه ازم دور نبود و نیست . حتی توی شادترین لحظه هام . .همه این فامیل میگفتن . شاد باش و بخند  خود رضا هم شاد بود و همیشه توی خنده و مهمونی . .. آره یادمه =======از ته دلم خوشحال میشدم . وقتی میومد خونمون و سر به سر هم میزاشتیم . به خدا خیلی با حیا بود . نه  مثل بقیه فامیل .... اینهمه . شوخی و خنده داشتیم یه بار اخمشو ندیدیم . یه بار ندیدم پشتم حرفی بزنه . وصله ای بهم بچسبونه . با ابنکه من اونروزا شوهر نداشتم

بعد از رفتنش . گفتم دیگه قدر همه فامیلمو میدونم . با هاشون مهربون تر میشم .  که وقتی رفتم . منم خاطره خوب از خودم بزارم . ولیییییی

با عموهام که نزدیک تر شدم . زناشون میگفتن . ااااا تو عمو تو به من ترجیح میدی . منو میخوای  چیکار ؟ .. میگفتم نه ....  شما هم برام عزیزید .. خانم اون یکی عموم که خدا بهش عمر بده . اینقدر دعا و نماز میخونه ولی ((  )) از  جلوی روش که نمیشد چیزی فهمید . ولی خبر از پشت سرم داشتم که چه قدر ناراحته از  بودن من .. یکی دیگه از عموهام   پروفسور هست . و استاد دانشگاه ایران و المان . دایم توی میتینگ و سفر . اصلا نمیشد ببینیش. ولی بازم میرفتم خونشون . عمه بزرگم که نرس بیمارستان بود و  اصلا وقت نداشت به خودش سر بزنه ولی حیوونی خیلی مهربونه و مهربونیش از جون و دل هست . از همه فامیلم داشتم یه عمه  کوچیک . که ای کاش اونم نداشتم ....... سنگ صبورم بود . از هر چیز کوچیکی که برام پیش میومد . باهاش مشورت میکردم و نظر میخواستم . بدون اینکه بدونم . ای دل غافل . عمه کیلویی چنده؟ اون داره از من حرف میکشه . میخواد از زندگی من سر در بیاره . هی دیدم / حرفام توی فامیل پخشه . میگفت اااااااا تو بازم واسه مامانت و خواهرت حرف زدی؟اونا هم رفتن و به همه گفتن . توی دلم  میگفتم ای خدا . خدا رو شکر که یه عمه خوب بهم دادی . قصه همین طور گذشت . روز به روز  .....

وقتی که رضا رفت .

 پیش خودم گفتم . من میشم جای رضا بچه زن عموم . که اینقدر غصه نخوره . همش فریانو میبردم خونشون . هر هفته باهاشون میرفتیم خونه رضا . بهشت زهرا . قطعه 224 ردیف دوم . نشونیش هم اون کانتر سبز هست که پایین پاشه . ((بعضی شبا اینگار روحم میره بازم اونجا ))آره . خودمو به این عموم و خونوادش خیلی نزدیک کردم . گفتم دیگه طاها داداشی من . دو تا دختر عموهام هم خواهرای من . مثل خواهر بودم براشون . وقتی دلشون برای رضا تنگ میشد . مینشستیم و از خاطراتش میگفتیم . منم هر وقت برای صدای رضا دلم تنگ میشد به طاها زنگ میزدم . ولییییییییییی افسوس که من فقط  یه طرف قضیه بودم . فقط یه طرف که خودم بودم میدیدم . نه اونهارو ./////

 از همه دوستام فاصله گرفتم . به جز پروانه .. ( فقط 2 بار دیدمش) دیگه به کسی زنگ نمیزدم . میخواستم خودم باشم و فامیلم .

اما افسوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

بعد از اومدم به لندن . عمه آذرم که خیلی خدایی شده . زنگ زد بهم . و هی از خدا گفت و از ناکجا آباد گفت ...

 میگفت که هر کسی بهت بدی میکنه . بسپار به خدا . (( تو رو هم سپردم ))

میگفت . زودتر مسیرتو پیدا کن (( مگه گم کردم؟))

میگفت . من همیشه بهت زنگ میزنم . . تو دیگه قرص نخور (( که  من  فضولی کنم . سر  از کارت در بیارم))

میگفت / برات نامه میدم و جوک میفرستم . (( دروغگو ))

اما . شرط داره ؟؟؟؟؟ فقط به کسی نگو (( تو هم به کسی نگو . مثل من نباش )) من همیشه باهاتم . باشه :*(((((

منم که خر . ذوق مرگ بودم و زود باور

1 هفته نشد . با اون خبرای بد روبه رو شدممممممممممممممم. ای خدااااااااااا .

 از  همون عمه بود . اینهمه سال . هر چیزو ازم شنیده بود و میدونست  به همه گفته بود . آبروی منو توی فامیلم برد . از اینترنت و دوستام و ووووووووووووووووو

و اینجوری بود که دیگه  پشت دستمو داغ گذاشتم که کسی رو نداشته باشم و نه دیگه اعتماد کنم . روزی  هم دلم گرفت به روش امام علی که میرفت توی چاه درد دل میکرد . منم میام اینجا مینویسم . تا مثل الان خالی بشم

این فروغ هستم ::::.نه اون فروغی که توی ذهن کثیف عمه اش هست . من واقعا دارم به این نتیجه میرسم که وقتی عمه من بی دین و ایمان بود و بی قید خیلی با اعتماد تر بود . تا حالا که نماز اول وقتش ترک نمیشه

خدا رو شکر میکنم که رضا نیست . که اونهم . محبت منو نزاره پای نظر داشتنم . مثل داداشش

من همه فامیل و دوستامو دوست دارم . همه رو . چه فامیل خودم . چه فامیل شوهرمو . البته بعضیهاشونو نه :( و اینم اینجا میگم که شوهرمم دوست دارم ... هر چند که اونهم یه نا.... هست در زمان خودش . مثل آدمای دوروبر خودش . ولی باز هم به احترام خودم دوسش دارم . هیچ وقت هم فکر جدایی از اون به سرم نیست . ( لااقل تا ازدواج خواهرم) پس همه رو مثل داداشای خودم و خواهرای خودم دوست دارم . من نظری به کسی ندارم . و نداشتم . من آزادم . آزاد آزاد . ولی این دلیل بی قیدی نیست .من متاهل هستم . متعهد نیستم به کسی جز خدا . و این دلیل نمیشه  که به هر کسی گفتم سلام . یعنی (.... )من بالاخره شوهری دارم که هم زندگیمو به ...... کشیده و هم شناسنامه ام رو . پس به خاطر پسرم من( فروغ ) کشته میشه و یه مادر جاشو  میگیره .((مامان فروغ)) البته  اگه لیاقت داشته با شم .

 دیگه همه دنیام سه تا چیز هستن . 

 یاد رضا . .........

 مادرم که اول همه چیز هست و بیشتر از همیشه قدرشو میدونم... پسرم . و خواهرم

ولی  من تا دنیا دنیا هست و هستم . یاد رضا رو توی دلم حفظ میکنم .

   این نامه رو نوشتم برای همه دوستان و آشنایی که   دوست دارن منو بیشتر بشناسن

                              

                                    یاد  یاران سفر کرده بخیر

                         



نویسنده: فروغ(دوشنبه 85/9/20 ساعت 7:26 عصر)

نظرات دیگران ( )

  خانه
  شناسنامه
 
پست الکترونیک  

 

زیارت عاشورا

   RSS 


کل بازدید : 159368
بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 13

  پیوندهای روزانه :

یه دنیا عاشقونه [250]
اینقدر خوبه . تو هم عضو شو [148]
[آرشیو(2)]

  فهرست موضوعی یادداشت ها
رضا[13] .
  مطالب بایگانی شده
خاطرات گذشته1

  درباره من
فقط درد و دل - .:(( به یاد رضا )):.

فروغ
میدونی که:)


  لوگوی وبلاگ من
فقط درد و دل - .:(( به یاد رضا )):.



  اشتراک در خبرنامه

 


 لینک دوستان من
ابوالفضل(من و گذشته)
درسا .........( فروغ )
یه دنیا ....... ( فروغ )
ساحل آرامش(بابایی)
حمید داداشی
هومن ( مهر آریانگار )
گل ووووووووووو گلدون
تو را من چشم در راهم
شهرام... ( ایران قلم )
حرفهای تنهایی.. مریم
مامان هستی.. عزیزم
((((((((( رضا ))))))))
***جمع نوشت***
مریم گلییییییییی
***کلبه *عشق****
سایبون عشق.........
علی رستگاری..........
نادو
علی رهگذر عمر
**سایت سرزمین دور**
حاج حمید
ناشناس
شهرزاد( مامان و گلک)
. آسمان
ساناز
رسول
مدنایت...علی
لیدا
::. قاصدک .::
وبلاگ مشکی پوش
سایت مشکی پوشم
موزیک گالری
میلاد
مشکی پوش 2
فقط جوووووک
سایت زنده رود
ساعات کشورها
رادیو موزیک
فرستادن کارت پستال
جدیدترین نوحه ها
قوی تنها
یه رهگذر
دانلود موزیکهای جدید
تهران سی دی
عکسسسسسسس
ایران بی بی
کلیپ گل طاها
کلیپ کربلااااا
پازل خلبان
سایت آریالایو
متقین ( کتابهای مذهبی)
sorry
عقیق( مذهبی)
خوشکل دات کام
فقط کلیپ کارت
خبرنگار
ایران و آلمان
سایت تهران 20
شیراز پاتوق
عکسهای هندی
ایران کلیپ
دهکده سبز
نسرین ثامنی
سایت کلکته
موزیکmptree
طراح قالب: پرومته
زرتشت نامه
شهدا

 لوگوی دوستان من


















Please Install a MP3 Player



  وضعیت من در یاهو
یــــاهـو