سلام خوبي نميدونم چي بگم اما با متنت گريه كردم
به من هم سر بزن قربانت مريم
اين شعرو شنيدين كه زيبا و پر از احساس ?? تقديم به تمامي مادران .....................
چه كنم دل از دوري يار بيقرار شد
روشني ماه شبم از خستگي تيره و تار شد
چه كنم قلبمو باز غم گرفته
تو اين سينه نشسته باز ماتم گرفته
خدا بعضي وقتها نعمتهايي رو از آدم ميگيره كه با هيچ چيز ديگه اي نميشه جاي خاليشونو پر كرد.بعضي وقتها انقدر آدم نسبت به نعمتي كه پيشش هست بي تفاوت ميشه كه خدا براي اينكه ارزششو بهش نشون بده اونو ازش به طرق مختلف مثل ناراحت شدن، مسافرت، ايجاد سوء تفاهم و هزار جور ديگه ميگيره. شايد توي اين جور مواقع يكي از اين موردها رو پيش بكشيم و شخصي رو متهم كنيم ولي در واقع متهم و قصوروار اصلي خودمونيم كه قدر نعمت رو ندونستيم. با اينكه اينهمه وقت كنارمون بود و هميشه برامون زحمت ميكشيد حتي يك لحظه به اون صورتي كه بايد و شايد قدر زحماتشو ندونستيم و سعي نكرديم گوشه اي از محبتهاشو به معناي واقعي جبران كنيم. وقتي به تك تك اون لحظه ها فكر ميكني ميفهمي چه اشتباه بزرگي رو مرتكب شدي ولي افسوس كه گذشته ها برنميگرده! چقدر قشنگ ميخونه معين :: مخور غم گذشته گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته! ولي افسوس كه نميشه گذشته ها رو فقط توي زباله دوني فراموشي انداخت و اين يكي از عجايب هستي و خلقت انسانه. خوشي هاي زندگيو هركي ميتونه به سينه اش بچسبونه ولي زندگي مال اونه كه توي سينه اش غم لونه كرده باشه و با غمهاش سر كنه و دم بر نياره!! اين وبلاگ هم چيز قشنگيه مگه نه؟؟؟ هرچي غم و غصه داريم بين هم تقسيم ميكنيم با اينكه كسي نميدونه كيه كه داره مينويسه براش احساس همدردي ميكنن. چي ميشد اگه دنياي واقعي ما هم اينجوري بود؟؟؟؟ اميدوارم هرچه زودتر بتوني پيش مادر عزيزت برگردي و سفره دلتو از خوشحالي پر كني. واقعا خيلي سخته! خدا غم دوري و جدايي رو نصيب دشمن نكنه!