* تقديم به فروغ جاودانه ساحل ارامش *
من همون جزيره بودمخاكي و صميمي وگرمواسه عشق بازي موجاقامتم يه بستر نرميه عزيز دوردونه بودمپيش چشم خيس موجايه نگين سبز خالصروي انگشتر درياتا كه يك روز تو رسيديتوي قلبم پا گذاشتيغصه هاي عاشقي روتو وجودم جا گذاشتيزير رگبار نگاهتدلم انگار زير و رو شدبراي داشتن عشقتهمه جونم آرزو شدتا نفس كشيدي انگارنفسم بريد توسينهابر وباد و دريا گفتنحس عاشقي همينهاومدي تو سر نوشتمبي بهونه پا گذاشتياما تا قايقي اومداز من و دلم گذشتيرفتي با قايق عشقتسوي روشني فردامن ودل اما نشستيمچشم براهت لب درياديگه رو خاك وجودمنه گلي است نه درختيلحضه هاي بي تو بودنميگذره اما به سختيدل تنها و غريبمداره اين گوشه ميميرهولي حتي وقت مردنباز سراغت رو ميگيرهميرسه روزي كه ديگهقعر دريا ميشه خونماما تو درياي عشقتباز يه گوشه اي مي مونم
چنان دل کندم از دنيا که شکلم شکل تنهايي است ببين مرگ مرا در خود که مرگ من تماشاييست ~.... مرا در اوج ميخواهي تماشا کن تماشا کن ~ دروغين بودم از ديروز .. ! مرا امروز حاشا کن در اين دنيا که حتي ابر نميگريد به حال ما ~ همه من از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها....~
~
دوست عزيز. فروغ مهرباني ها.نميدونم دوباره بايدبهت تسليت گفت دوباره برات آرامش و صبر آرزو كنم...يا نه...اينبار اومدم بهت بگم..عزيزم گريه كن...بزار غصه هات از دلت بيرون بياد.امروز اين ترانه سياوش قميشي را شنيدم بيادت افتادم.ديدم يكي از دوستاتون هم اين ترانه را براتون نوشته.دوست مهربون بخدا دل دردمند و خسته زياده. غصه ها خيلي زياده..يادم مياد سال گذشته اتفاق فوت عموم يه حادثه شده بود از همه بدتر بايد به دخترش كه آلمان زندگي ميكنه..مي گفتيم
با دختر كو چو لوش اومد نميدوني چه روزهاي تلخي بود
تلخ تر از اون موقع باز گشتش بود . بيچاره با يه دنيا غم و غصه
بعد از يك هفته به آلمان برگشت. خيلي دوران بدي داشتيم.خيلي.
ميدونم تو غربت بودن و خبر بد شنيدن چقدر سخته من خودم
يه تجربه كوتاه زندگي تو غربت داشتم ميدونم چه غصه ايه.
اميدوارم زودتر به ايران بياي و با عزيزانت يه ديدار داشته باشي.
پسر گلت را ببوس.و ديگه نگو فروغ سياه پوش
سلام
ممنون از حضورت
فقط اينو ميگم:
..................................قسم به لبت به گيسوانت به کمان ابروانت به فسون ديدگانت به قشنگي لبانت به دو چشم سبز رنگتبه نداي تار و چنگت به جهان آب و رنگتکه ترا ز جان پرستم
به قطار کاروان ها به امير ساربان ها به عروس آسمان ها به صداي بيستون ها به نشاط باغبان ها به صفاي گلستان ها که ترا ز جان پرستم
به خداي کس نديده به قشنگي دو ديدهبه غمي کز تو رسيده به دو آهوي رميدهبه لبان نو رسيده به عقاب خوش پريدهکه ترا ز جان پرستم.................................
من اينو در يكي از پستهام نوشته بودم من اينو تقديم مي كنم به شما فروغ عزيز و روح پاك پسر عمويتان رضا
سلام فروغ جان
نمي دونم چي بگم ! مي دونم خيلي سخته جدايي از كسي كه آدم دوستش داره .
از صميم قلب براي روح پاك و بزرگش آرامش از خدا آرامش مي خوام و براي همه عزيزاني كه اين داغ دوري رو تحمل مي كنند صبر .
مراقب خودت باش عزيز
يا حق