• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : سخته . وقتي فكر كنم . ديگه نميبينمت...
  • نظرات : 86 خصوصي ، 80 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    چهارشنبه 2/6/1384 - 6:11 ع
    Romantic Forest

    سلام فروغم . سلام خواهري. اميدوارم نسبت به روزهاي پيش بهتر شده باشي . ميدونم كه هنوز هم باور نكردي و هنوز هم غرق ماتم عزيزت هستي . ولي همش دعا مي كنم خدا بهت صبر بده و به دل مهربونت آرامشي كه بتوني تحمل كني درد سنگين اين زخم عميق رو . ايكاش ميتونستم تو اين لحظات تلخ كنارت باشم تا اينقدر تنها نباشي. گرچه عزيزدلم تو هيچوقت تنها نيستي . اول خدا و بعد اينهمه دوست كه صميمانه كنارت هستند. اما افسوس كه همه با همه نزديكي ازتو دوريم و هيچكدام نميتوانيم سرشانه هايمان را براي هق هق غريبانه ات به تو هديه كنيم. اما آبجي اينو بدون كه همه از صميم قلب دوستت درايم و با دل غمينت ما هم غمگين هستيم و با سوگ تو سوگوار . نازنينم تو رو خدا در اين شرايط از فريان غافل نشي . يادت باشه كه تو اون غربت فريان هم فقط تو رو داره و نياز به محبت و توجه ات - به اميد روزي كه يكبار ديگه لبخند رو تو چهره مهربونت ببينم

    ...~ ~ فروغ جان سلام .. ~~

    کاش ميشد از نگاهت بالا رفت ... در ديدگانت زيست و به آرامي مُرد ... نگاهي که در آن عمقي نيست ... نگاهي که از عشق پر است ..! ميشود در عمق نگاهت از آغاز دشت به انتهاي آن خيره شد ... بي هيچ کتماني ...! ميشود از لابه لاي وسعت چشمانت به آسماني پاک چشم دوخت و خداي را ديد ...! و به عظمتش سر تسليم و شکر فرود آورد ..! هميشه ياد نگاهت خواب را از چشم ميربايد ... اما يک بار خواب ديدن تو به تمام عمر مي ارزد .. به تمام عمر ...!

    روزي خدا هم از آفرينش چشمانت در عجب شد. ...! روزي که همه فرشتگان حسود بر تو سجده بردند...! روزي که من بودم و تو ...! و نگاهي عاشق در ميان .. شبي غبار آلود ...! و در آن روز طبيعت آغاز شد .... از آن روز نوري در چشمانت درخشيد ...! و اينک واژه نگاهت همچون درخشش نور مرواريدي در کلام صدف به دري بي همتا مبدل گشته است ... که بي اغراق زيباترين کلامم را برايت خواهم خواند ~~

    دلم از خيلي روزا با کسي نيست ..تو دلم فرياد و فرياد رسي نيست ..شدم اون هرزه گياهي که گلاش پر پره دستاي خارو خسي نيست ..ديگه دل با کسي نيست ديگه فرياد رسي نيست ..آسمون ابري شده ..ديگه خارو خسي نيست .. بارون از ابرا سبکتر ميپره ..هر کسي سر بسوي خودش داره .. مثل لاک پشت تو خودم قايم شدم ..ديگه هيچ کس دلم و نميبره ...~

    دشتهاي پهناوري را که نگاه در آن گم ميشود و کوهستانهاي بلند و پر صلابتي که کلاه از سر بيننده مي اندازد. و افقهاي دور را هميشه در پيش چشم خويش داشته ام.....!

    داشتم چه ميگفتم؟ ..... راستي چرا از چشم دوختن در نور مي هراسم ؟ چرا از ديدار طغيان از هر جستن و هر سر کشيدني در برابر خويش آشفته ميشوم...! دوست دارم يک دهاتي ساده باشم ....! روئيده در کوير ....!

    آنجا که همه چيز حتي طبيعت در برابر نگاه آدمي آرام و خاموش و سرد است.~

    .... من از تبار ستاره و شبنم و شکوفه نبوده ام ليک با تو زيبا زيسته ام.
    و با نام تو که نام شادي بخش تو بر قلب ويرانه ام حک شده است. نميداني چه احساس خوش
    روزي و نيکي را در خود تداعي کرده ام.
    تو مرا يارو شفيقي . تو مرا مونس و همدم . که در آن زمانهايي که گرد غم بر چهره تکيده ام رد غم نهاده بود. تو .... تو مرا از خود رها کرده و چراغ زندگي دوباره اي را در من . در کلبه ويران من افشان نمودي!
    شايد براي ماندن. براي نوشتن . براي انديشيدن و وفا به عهدم اين دستان صميمي و گرم تو باشد که در پشت پنجه هايم که مي نويسند حس خواهم کرد. و دستانت را به مهر خواهم فشرد.
    و در ان زمان که دستان من خسته و تکيده گشته از خستگي روزگار و از غبار قصه خاطرات اين دستان تو باشد که در دستان من قدرت نوشتن خواهد داد!
    هيچ قلبي مرا نمي طپد جزء قلب تو ... !
    هيچ انديشه اي مرا تا سحر بيدار نميدارد جزء انديشيدن به تو...! ~

    سلام فروغ جان ... خوبي ؟ اميد وارم روزهاي خوب و شادي رو داشته باشي ..!!! &
    سلام...بار اوله كه ميام اينجا...متاسفم..دلت خيلي پره و غمت خيلي سنگين..غم از دست دادن عزيزان هميشه خيلي سخته....اونقدر كه چيزي در موردش نميشه گفت..غمهايي هست كه حرف يا كلامي براي تسكنيش نيست..و فقط زمان ميتونه كمرنگش كنه....خدا بهت صبر بده....

    در تبسم نگاهت بي باوريم ... را باورم نيست ...! در آسمان من ستاره اي نيست...!


    دلم تنگ است ... دلم سخت تنگ است ... کاش مي بودي و التماس نگاهم را که به واژه هاي دلهره مبدل ميشوند را تسکيني ميدادي. کاش هنگام رفتنت را نبينم. کاش ستاره اي بودم تا در شبانگاهانت


    ميدرخشيدم ! کاش ميتوانستم خورشيد نگاهت را براي هميشه براي خود ميداشتم ...!!!!

     <      1   2   3   4   5    >>    >