من ميخواستم برسم توي حرفات به صدا..~. به الفباي نجيب واسه ي ذکر دعا واسه ي ذکر دعا.. من ميخواستم برسم به همه کنايه ها.. به حقيقت تنت تو تموم سايه ها... دل من دل من ديگه تسليم تو بود..~. با حقارت تنم دل به تعظيم تو بود..~ من ميخواستم برسم به تو خوب تو عزيز ..~. پاي سايه بون بشي واسه من وقت گريز .. نتونست پر بکشه نفس خسته من.... به صدات نمي رسيد لباي بسته من ..~. من فقط يه بي نصيب من فقط يه دردمند .~.. با حقارت تنم پيش معراج بلند... واسه شنيدنتمن بايد پاک بشم ... تو مسير بودنت ... من بايد خاک بشم ... تو مسير بودنت من عاشق يه اسير ... مثل عابرهاي مست مثل برده هاي پير ... بودنم به چشم تو مثل نامه هاي خط ... شايدم گنگ و غريب با يه انشاي غلط ....نتونست پر بکشه نفس خسته من.... به صدات نمي رسيد لباي بسته من .... من فقط يه بي نصيب من فقط يه دردمند..... با حقارت تنم پيش معراج بلند... واسه شنيدنت من بايد پاک بشم... تو مسير بودنت ... من بايد خاک بشم ........ من بايد خاک بشم .... ~
شبا وقتي من و دل تنهاي تنها ميمونيم...واسه هم قصه اي از روز جدايي ميخونيم..ميگم اي دل . دل آلوده به درد..اگه روزي بکشم ناله سرد...آه و نالم ميگيره دومنشو...آتيش عشق ميسوزونه تنشو...تو مصيبت کشي اي دل . ميدونم...ميون آتيشي اي دل . ميدونم...داري پرپر ميزني . جون ميکني.اينو از اشکاي چشمت ميخونم..ديگه دل طفلکي ديوونه شده...مثل من دربدر از خونه شده...نداره هيچکسو اين دل . ميدونم...ديوونه همدم ديوونه شده...شبا وقتي من و دل تنهاي تنها ميمونيم...واسه هم قصه اي از روز جدايي ميخونيم....
جدايي...آن هم جدايي از فرزند ...هراس هميشگي مادرها...از حس همدرديت با نوشي ممنونم...و شايد و شايد ...با اي كاش كه قانون حرفي براي گفتن داشته باشد...اين قصه پر غصه پايان بگيره...اما نوشي تنها نيست و هزاران مادر مثل او ...
تنها چيزي كه از ما باقي ميماند ...
خاطره اي است ...
كه با آن زندگي كرده ايم ...!
و در قاب خالي دلمان به ان جا داده ايم ...
كاش ميشد ..خاطره را تصوير كرد .....!!!!
از لطفت ممنونم فروغ جان ... اون تنها آهنگي هست كه برام مونده ..... پر از خاطراتي كه ثانيه هام رو رقم ميزنه ... پر از ابهام موندن .. پر از دلتنگي هايم براي او ... پر از عشقي كه هر لحظه در سينه ام ميماند ..و هر لحظه با نام او نفس ميكشم ..