با رفتنت مسافر جاده رو تشنه کردي
جاده نفس نداره اگه تو برنگردي
شب درازه قصه خميازه زمينه
فاصله نفسها فقط يه نقطه چينه ...
توي رگبار مصيبت من دلخوش بهارم
تو اوج خستگي ها خيالي از تو دارم
ميگيره انتظارت تلخي لحظه هامو
نياز ساده ي من جاده و بارون و تو
خاموشي شب سرد تاوان خستگيمه
تگاه تو هميشه اميد زندگيمه
شعر تلخ کنايه برام طعمي نداره
حقيقت پيش رومه دور دلم حصاره
سلام ... فروغ جان ...... آپ ديت كردم .. خوشحال ميشم بهم سر بزني !!!! :*