• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : هيچي براي گفتن ندارم . ...............
  • نظرات : 72 خصوصي ، 39 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    وبلاگ جالبي داريد موفق باشيد
    + دنيا 

    (((( سفر... ))))

    به دل گفتم كه مي ماني

    ز تنهايي تو بي زاري

    دلم را با دلت خواهي

    زكوچ دل نمي داني

    ولي بيهوده افكارم

    كه تو گفتي نمي مانم

    زفرداها حذر دارم

    شبي را من سفر دارم

    گمان كردم كه ابهام است

    ولي بيهوده افكارم

    كه تو رفتي ز شب هايم

    و من...

    بيچاره احساسم

    كه شد بدرقه ي راهت

    و حالا من دگر تنها

    زغم هايم دگربي خواب

    بدون حسي از بودن

    و شايد پر ز پرسيدن

    و وهم آن سؤالاتي

    كه در ذهني نمي گنجد

    زخود هر لحظه من پرسم

    چرا آخر نمي ماند

    سفر دارد

    سفر دارد

    + دنيا 
    اومدن به نت...بدون تو نميشه
    سلام خواهري . چطوري ؟ فريان گل چطوره . حالا عكس كف ميري . اگه به صبا نگفتم. يه آشي برات نپختم...... فريان گل و گرد و قلمبه دائي رو ببوس . باميد ديدار بدرود
    سلام عزيزم..خوبي؟مرسي به وبلاگم امدي با اون متن قشنگت خوشحالم كردي.. موفق باشي..شعر قشنگي بود....شاد باشي..قربانت شهزاد

    ده ثانيه تا انتها ... پاياني بي سرو صدا ...

    بي خبر از هر شب و روز ... من و يک شمع نيمه سوز ...

    يکي گذشت از ثانيه ... نه تا ي ديگه باقيه ...

    اي کاش تو لحظه هاي که رفت ... مي ديدمش يه بار ديگه ...

    اون دور بود و تو حسرته ... ثانيه ها که مي گذشت ...

    اي کاش که تو اين يک ثانيه ... مي بودنش نمي گذشت ...

    ساعت ميگه دو ثانيه ... هشت تا ي ديگه باقيه ...

    يه عمر نشستم منتظر ... کي ميگه اينها بازيه ...

    يه عمر نشستم منتظر ... کي ميگه اينها بازيه ...

    فقير بودن جرم منه ... عاشق بودن تنها گناه ...

    يه عمري چشم به در بودم ... اين آخرها هم چشم به راه ...

    فقير بودن جرم منه ... عاشق بودن تنها گناه ...

    يه عمري چشم به در بودم ... اين آخرها هم چشم به راه ...

    ساعت بازم بهم ميگه ... سه ثانيه رفته ديگه ...

    خبر داري چه زود گذشت ... مونده فقط هفت ثانيه ...

    هي با خودم گفتم مياد ... اميدتو ندي به باد ...

    داد ميزدم پس کي مياد ...؟ کسي جوابم و نداد ...

    داد ميزدم پس کي مياد ...؟ کسي جوابم و نداد ...

    من موندم و دو ثانيه ... ازم فقط اين باقيه ...

    ثانيه پشت سر هم ... رفتن تا شيش و هفت و هشت ...

    لحظه تو گوشام داد ميزد ... هشت ثانيه ازت گذشت ...

    من موندم و دو ثانيه ... ازم فقط اين باقيه ...

    هنوز نشستم منتظر ... چشم اميدم ثانيه ...

    آي ، اي خدا تا به سحر ... باسش ببر تو اين خبر ...

    سلامممممممممم

    مامانييييييييييييي

    فردا تولد داداش كوشامه ...مي خوام بيايي تولد هااا/////يادت نره از الان گفتم بهت ..ها /////بوسسس

    درود ... وبلاگ بسيار زيبا بهمراه گفتار و كلامي گيرا و دلنشيني داريد .... لذت بردم . . . . . خوشحالم كرديد از حضور سبزتون در وبلاگم . . . . . . به اميد ديداري تازه ... بدرود « از سفري از مشهد ياد كرديد من هم خواستم خاطرات را براتون به شكلي تازه كنم ... اميد مقبول باشد . . . »
    + محمد ( آقا ) 
    دوست عزيز سلام
    از اينكه برام off ويزاري ممنونم
    سلام فروغ عزيز... از محبتت ممونم كه به وب من سر ميزني ...

    خاطراتم را قاب ميکنم ? و به ديوار ميزنم ... خاطراتي که ياد آور زندگي و شور و شوق است ..! و به من اميد ميدهند .. با انها مانند يک پرنده در حال پروازم .. قاب ها را با سنگدلي تمام به قلبم ميکوبم ... تا هميشه پيش چشمانم باشند و با چشماني خسته به خوابي که نظيرش را نديده اي فرو ميروم ...! از خواب که بيدار ميشوم تو ديگر در کنارم نيستي ! ميخواهم به خواب هميشگي فرو روم ... شايد ترا براي هميشه داشته باشم ...!

    شايد ... شايد ... شايد ...~

    به صبا نگيد كه من اينو از وبلاگش برداشتم

    (( في البداهه ))

    دوش كه آينه را بر گزيدم

    براي گفتن ناگفته هايم .

    گفتم و گفتم ..

    ...و بيخود از گفتن ...

    گوئي شعرم

    في البداهه هاي بيشماري آبستن بود

    ازحال همه پرسيدم

    از تو هم پرسيدم

    ميگفت :كمي تا قسمي بياد مني ...

    فراموشم نكرده اي

    قدري دوستم داري

    و براي ديدن من ميآيي

    اگر هوا باراني ست ..

    .خيس شدن در باران كه عيب نيست

    اگر آفتابي ست

    سايه ها را يافتن

    در سايه

    و به تماشاي نور نشستن

    كه عيب نيست

    اگر پنجره ام بسته است

    از هواي سرد شبهايم است

    كه مي بندمشان

    صدا كردن كه عيب نيست

    هر گاه ميآيي

    از درخت بيد روبروي خانه ام بپرس

    او جاي كليد خانه ام را ميداند

    بتو نشان خواهد داد

    اگر در خانه بي حضور بودم

    رنگهاي دلتنگي مرا بر ديوارهاي اطاقم بخوان

    منتظر ماندن كه عيب نيست

    همان نزديكي ها هستم

    بر ميگردم

    تا لحظه ها را عاشقانه

    با تو قسمت كنم ..

    يكشنبه جولاي 2005 ...///

    ..سلام فروغ مهربان ..بنده حقير وقتي براي كامنت نوشتن پيش دوستانم ميرم يكي دو نفرشون نميدونم مطلبشون چه جوريه در من اثر ميكنه كه في البداهه چيز هايي بيادم مياد و همونموقع مي نويسم .اينبار نوشته هاتون خصوصا كامنتي كه برام گذاشتي .باعث گفتن اين نوشته ها شد .ميدونم هنوز خيال در هاون ميكوبم و شاعر نشده م ..از اينكه يادم كردي . بي نهايت سپاسگذارم ..خاك پا . م/ شيدا ...///

    + parvaneh 
    ئmmmmmmmersii kament khosoosi!!!
     <      1   2   3      >