آواز بيابانم ... صداي بغض بارانم ... بريده از نيستانم ... غمي دارم که مي خوانم ... من آن درياي دل بازم ... که باساحل نمي سازم ... دل آيينه پردازم... ميان دست و آوازم ... مرا از بودنم بشناس ... که قسمت کرده ام با تو ... مرا که خود نمي دانم در آيينه منم يا تو ... بمن از من شکايت کن ... مرا از من حکايت کن ... از اين درياي دل تنگي ... به يک جرعه قناعت کن ... صداي زخمي سازم ... نه پايانم نه آغازم ... براي گم شدن در عشق ... تو را کم دارد آوازم ... هواي ابر پاييزم .... به آساني نمي بارم .... ولي با تو فقط با تو .... هزاران گفتني دارم ... مرا از قصه ام بشناس .... که با تو قصه ها دارم.... صداي بغض بارانم .... مرا بشنو که مي بارم ... مرا بشنو که مي بارم ...
تو لحظه هاي اين سفر من به ترانه مي رسم
به جاي هر گلايه اي به عاشقانه مي رسم.!!!!!!!!
مي نشينم به عزاي دو کلاغ /
در تب سرد کلام /
قار اول بخت است /
چه سياه است ورها/
قار دوم نان است/
پر فريب و ترسان/من تنم ميترسد/
از نگاه سفره /
از خيال مهمان/
از نگاه سقفم /
از همه خالي ها/
مهربانم تو هم ميترسي/
ار نگاه سرد /
من کلاغ بختم /
مست در سردي برف/
بي لطافت تنها /
ترا مي خوانم!!!!!!
قطره قطره ،
چکه چکه،
اشک آسمون مي باره
و منم مي شوم آسمان
يک اسمان پر از ابرهاي سياه
و همراه با يک عالمه باران اشک.........
هوا سرد است نه؟؟؟
چه لذتي دارد در اين هواي سرد
زير اسمان ابري سياه ،زير بارانش گريست..........
هق هق کرد انچنان که بي نفس شوي.....
نه ، اي نفس شوم......