• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : بازم تسليت
  • نظرات : 54 خصوصي ، 42 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    بهت تسليت مي گم از صميم قلب من نمي دونستم يه مدت طولاني اينترنت نياومدم.

    خدا صبر بده

    + ساتراپ 
    از اشناييتون خوشوقتم ..
    امدم يه حالي از فروغ جاودانه ساحل ارامش بپرسم و هم بگم اپديت جديد كردم و هم حال فريان عزيز را بپرسم و هم تشكر كنم به خاطر كامنتهاي زيبايت
    خاطرت آيد که آنشب~ از جنگلها گذشتيم~بر تن سبز درختان. يادگاري نوشتيم~ با من اندوه جدايي نميداني چه ها کرد~ نفرين به دست سرنوشت~ تو را از من جدا کرد~ بي تو بر روي لبانم~ بوسه پژمرده گشته~ بي تو از اين زندگاني~قلبم آزرده گشته~ بي تو اي دنياي~ شادي~ دلم درياي درد است~ چون کبوترهاي غمگين~نگاهم مات و سرد است~ اي دلت درياچه نور~ گر دلم را شکستي~ خاطراتم را به ياد آر~ هر جا بي من نشستي ... ~
    فروغ سلام ... خوبي .. فريان حالش چطوره .. بهتر شد ؟
    سلام خواهر گلم .فريان بهتر شده ؟؟؟؟ شب و روزت بخير و خوشي .باميد ديدار .. تا درودي ديگر بدرود
    از من بگيريد که مي خورده ام امشب

    با من منشينيد که ديوانه امشب !


    ترسم که سرکوي تو را سيل بگيرد


    اي بي خبر از گريه مستانه ام امشب


    يک جرعه آن مست کند هر دو جهان را


    چيزي که لبت ريخت به پيمانه ام امشب !

    سلام خواهري . فريان گلم چطوره . داداشي . داداشي ممنونم از محبتهات . خوشحالم از زيارت مجددت . ولي ديدي بيدار شدم نه بابا از خواب بيدار شدم .. راستي فيلم را ندادي براي عكس . بايد چي كاركنم ؟؟؟ منتنظرم .. باميد ديدارتون .. تا درودي ديگر بدرود

    دلم گرفت و از هر چه شعر سير شدم و مثل کودکي خود بهانه گير شدم


    شناسنامه هميشه دروغ مي گويد تمام آينه ها گفته اند که يير شدم


    و گامهاي عصا پوش خوب فهميدند که جاده گم شد و من عاقبت کوير شدم!


    سرم بلند اگر بود جستجوي تو داشت ! تو رفته اي و من غريبانه سر به زير شدم


    ضيافت من و باران هميشه برپا بود اتاق فاصله شد ، باز گوشه گير شدم


    خيال شعر ندارم تو در خاطر مني دلم گرفته و به اين شعر ناگزير شدم


    اپ ديتم گلم

    ميداني شايد انسانها غم يکديگر را ميخورند ..شايد انسانها به معني دوست داشتن واقفند ... شايد انسانها درد يکديگر را بفهمند ... شايد اصلا انسانيت وجود داشته باشد ... اما من آنقدر بي رنگ شده ام که حتي وقتي در برخورد با مسائل عاطفي احساساتي ميشوم ... متعاقبا فکر ميکنم آن موقع زماني بوده که بايد احساساتي ميشدم و چون مي بينم که ريشه در وجودم ندارد و فقط در يک مقطع بوده که واقعه اي ، صحنه اي ، رويدادي ، حادثه اي موجب بروز عواطف و احساساتم شده و در نتيجه آن - شاد شدم ، غمگين شدم ... خشمگين شدم ... رحيم شدم ... و بعد از گذشتن قضيه انگار که اصلا نبوده و وجود نداشته ... تکاني به دلم نداده ...! در پنج قدمي خانه هيچ ديده نميشود ...! مگر فضاي تيره اي که پرتو سرخ چراغي در لا به لاي آن در مه اي غبار آلود سوسو ميزند ...!! در آن گم ميشوم ... ! کسي ديگر مرا نخواهد ديد ...! ديگر مرا نخواهد ديد ....! ....

    .... در هم شکستن از اين گونه که با من است حکايتي نيست که مصيبتي است نا گفتني ...! از آن دست که حتي براي تو اي همزاد .. اي سنگ صبور تنهايي اي رفيق دربدري ...! نه پذيرفتني است نه باور کردني ...! اما چه کنم که تا در يادم مي گنجد زخم شب گريه ها بود و درد بي مرهمي ...!

    يادم از بهار آمد و از آخرين روزهاي تابستان ... فصلي که در آن دست و پا ميزدم تا آنرا از تقويم عمرم ورق زنم ...!

    روزهاي قشنگي را مي گويم که گويي در مه رقيقي محو و گم شدند ...! آنروزهايي که خواستنم با توانستم مقاير نبود ... و آن خواستن و توانستنهاي دروغين مردمکهاي اندک و حقير در برابر ناداني و جهالت و نا آگاهي و گمشدگي و پوچي و بيهودگي و تهي بودن ... هيچ در هيچ است و خواستن من ...! خواستن بيچاره و ناتوان من ...!

    دوستان مژده اي ديگر براي شما دوستداران سايت ساحل ارامش...لحضاتي پيش كمپاني سارينا و سايت بين المللي درجه بندي سايتها ببينيد سايت محبوب شما را در چه درجه اي قرار داده در بين سايتهاي موجود در دنيا لطفا روي اين ادرس برويد...اينهمه از وجود شما مهربانانم هست..افرين بشما كه سايت ساحل ارامش را در چنين رديفي قرار داديد به ادرس نگاه كنيد http://www.sarinacompany.com/ws/designs.htm

    خونه منتظر توست

    ميخواهم در امتداد نگاه تو باشم ... ميخواهم در گذر از انديشه هاي بودنت تا آخرين ساعات عمرم در چشمانت بمانم ... ميخواهم هر چه خوبي است براي تو باشد .. ميخواهم خط موازي ، نبودن ها را بشکنم ... ميخواهم تنها تو باشي که در ذهنم .. روحم .. روانم و پاکي تنم در استواري بودنم بماني که مجالي براي ماندنم بماند .. که بمانم .. که بماني ..!

    ميخواهم آنچنان در تو گم شوم که ديگر مجالي براي يافتنم نباشد ... ما خود را به آساني در لابه لاي انديشه هاي کهن نيافته ايم ... ما خود را در زماني يافتيم که اندوه و غم و پريشاني از ما بود ...! ~

       1   2   3      >