تو هستي آخرين حرف به جا مانده براي من/ تويي اميد فردايم ولي بعد از خداي من/ تو آغاز تمامي عطوفتهاي ديريني/ تو يک احساس شيريني براي لحظه هاي من/ هزاران بار مي ميرم در اين اقرار پي در پي/ که آري دوستت دارم دريغا از خطاي من / خيالت ميشود يک دم مرا آرام بگذارد؟/ و گويا نيست يک پاسخ براي اين چراي من/ مردد مانده ام از تو و گاهي سخت سردرگم/ نگاهت خوب و رويايي هميشه آشناي من/ اگر چه باز ميايد سراغم ماجراي تو/ ولي تو عشق پاياني براي ماجراي من/....تقديم به فروغ جاودانه ساحل ارامش