توي قفس نشستن بازم دو تا قناريياد تو افتادم و اون عکس يادگارييادت مياد ميگفتي براي من ميميريخدا را شکر زنده اي اما دوسم نداريقناريا ميخونن واسه دل من و توتو لحنشون چه پيداست قصه بي قراريتو قفسن وليکن باز يه کمي ميترسنيه وقتي از راه بياد پرنده شکاري
شکاري مثل خودت که اومدي سراغممنو نشونه رفتي با تيرکمون زاريگفتي يه عصر پاييز که برگا سرخ و زردنميريم کنار دريا ميريم قايق سواريحالا چقدر گذشته از اون روزاي رنگيسختته ديگه انگار اسم منو بياريقرار آخر ما يه روز پاييزي بودمونده هنوز روي پنج اين ساعت ديواري
*******************
تقديم به اوني كه ديگه دوسم نداره