يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،
منو مي بره کوچه به کوچه ، باغ انگوري ، باغ آلوچه ،
دره به دره ، صحرا به صحرا ، اونجا که شبا پشت بيشه ها
يه پري مي آد ترسون و لرزون ،
پاشو مي ذاره تو آب چشمه ، شونه مي کنه موي پريشون ...
يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،
منو مي بره ته اون دره ، اونجا که شبا يکه و تنها ،
تک درخت بيد ، شاد و پراميد ،
مي کنه به ناز ، دستشو دراز ،
که يه ستاره بچکه مث يه چيکه بارون ،
يه جاي ميوش، سر يه شاخش ، بشه آويزون ...
يه شب مهتاب ، ماه مي آد تو خواب ،
منو مي بره از توي زندون ، مث شب پره با خودش بيرون
مي بره اونجا
که شب سياه تا دم سحر
شهيدان شهر با فانوس خون جار مي شکن
تو خيابونا ، سر ميدونا :
عمو يادگار ! مردچينه دار ، مستي يا هشيار ؟! خوابي يا بيدار ؟!
مستيم و هشيار شهيدان شهر ! خوابيم و بيدار شهيدان شهر !
آخرش يه شب ماه مياد بيرون ، از سراون کوه بالاي دره ،
روي اين ميدون رد مي شه خندون ،
يه شب ماه مي آد ...