نمي خندد اميد
كه يك امشب
گيرم كام از اين گردون
نمي بندد شوق ابر
از سينه سركش اسمان
پيوند با باران
نمي بارد بر تن تبدار من
ريزش تن شوي باران
نمي يابد پرده چشمم
دمي ارام به روي هم
شبي ژرف و تاريك ست
دلم از درد لبريز است
زمين شور بخت ..
از كينه چركين است
ومن
هر چه دارم مي فروشم
دار و ندارم را
هر چه دارم وندارم
از نداري من است
ميفروشم همه را
در قبال يك ذره محبت
سر سوزني عشق
يك لحظه دست نوازش
يكي امشب مرا درياب
يكي امشب پناهم ده
تو اي ناجي عاطفه و عشق
يكي امشب
امانم ده ..جاهم ده
كه تنها و غريبم .
مارچ 2005 . م. شيدا ...///