از فرديت دست شستن
با چشم ديگري ديدن
با گوش ديگري شنيدن
دوتن باشي و در واقع يك تن
چنان بهم اميخته و مجذوب
كه نداني تويي يا ديگري
پي در پي حيران و پي در پي تابنده
به هم فشردن خاك..دريا واسمان
و هرانچه در انهاست
وخلق موجودي چنان تام تمام
كه بي نياز از جذب عنصري ديگر باشد
اماده ايثار در هر لحظه
رهايي از شخصيت براي يافتن چيزي وراي ان
معناي عشق همين است.......