با تو بودن را نمي توان نوشت
نمي توان گفت
و حتي نمي توان سرود.
با تو بودن قصه شيريني است به وسعت تلخي تنهايي
و داشتن تو فانوسي به روشنايي هر چه تاريکي در نداشتند و .....
ومن همچون غربت زداي در آغوش بيکران درياي بي کسي
به انتظار ساحل نگاهت مي نشينم
و ميمانم تا ابد و تا وقتي که شبنم زلال احساست
زنگار غم را از وجودم بشويد دريايي من