• وبلاگ : .:(( به ياد رضا )):.
  • يادداشت : 575
  • نظرات : 2 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    مانده در هراس ديوارها / در هزارتويي پيچاپيچ / تنگ و بي‌رويا / اما بس ساده / وامانده، هراسان و ترسان / گم گشته در هياهو / گم کرده خويشتن / گيج از بي‌پاسخ ماندن / بربسته روزگاري دراز / همه چشمان / از بيم تلخ نيافتن / نرسيدن، باختن / نيست‌اش بر خود هيچ باور/ ياس و نوميدي / خروار خروار / هزار هزار
    زمين در درياچه/وارونه مي شود ، مملو از گلابي هاي زرد/ و رزهاي وحشي. قوهاي دلفريب،/ مست از بوسه هايي هستند كه شما‘ وقتي سر در آبهاي مقدس و هوشيار فرو مي بريد/مي فرستيد/ولي وقتي زمستان بيايد،گلها، تابش آفتاب،سايه هاي زمين را كجا خواهم يافت؟/ديوارها لال و سردمي ايستند ،بادنما هادر باد تق تق مي كنند
    فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا
    فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا
    سلام ابجي خوبي؟سلامتي؟ادرس پرشينت رو بده.واسه تنوع هم بد نيست يه مدت با اون افكارت سروكار داشته باشم.راستي من چون اين بلاگو دوست دارم لينكش كردم تو لينكدونيم...
    + مرتضي 

    سلام

    احوال شما

    من دوباره مزاحم شدم.من كه سر در نياوردم.كجايين شما؟قطرين؟

    ما كلي از فاميلامون قطرن!چيزي شده؟

    كسي از عزيزاتون فوت شده؟

    يه جوري واضح تر صحبت كنين

    ممنون

    مرتضي

    اي خدا......... اي خدا امشب چه گريه ها دارم...امشب کودک يتيمي را ديدم که بر شيشه ي بخار گرفته ايي نوشت بابا آب داد...در دل آن کودک چه مي گذرد.بابا.....اي کاش هيچ وقت بابا آب نميداد تا کودکش آن لحظه را در خاطرش داشته باشد...اي خدا امشب اشکم چه قشنگه..امشب مي خوام با قطره هاي اشکم بنويسم اي کاش بابا آب نمي داد...
    سلام عزيز خوبي؟پس بگذريم يه سو تفاهم يه سو تفاوت نميدونم سو پيشينه بوديه خواهش دارم ازت.با سال نو يه خونه تكوني درست حسابي ميخوام بدي.اولا همه فعاليتت يك بلاگ باشه..و اينكه از اميد بگي و سپيدي.در راس همش بايد دلت رو خونه تكوني كني به رنگ روشني.البته منظورم اشتباه نگير .حرفم بار مثبت داره.خودت داغون نكن .بايد زندگي كرد.محكوميم به زندگي .خودمون بدترش نكنيم...اميدوارم خواهشم رو رد نكني و هميشه جايي كه واسم درس اميد رو ميده اين مكان باشه.موفق باشيد و شاد...ياحق
    پرواز با تو بايد گر پرشکسته در باد
    سلام..وبلاگتون خيلي جالبه..مطالبش هم اموزنده است اگر عشقتون كشيد سري هم به كلبه درويشي ماهم بزن خوشحال مي شم..برقرار باشي وهميشه بهاري
    خلاصه ادم انتظار داره وقتي ميگه سلام بشنوه جواب سلامشو..درسته؟؟اميدوارم شرايط روحيت روز به روز بهتر بشه و شاهد اين باشيم از سپيدي و از اميد بنويسي شايد روي منم تاثير بذاري...موفق باشيد.شب خوش.ياحق

    شهر ِخاموشان يغما زده است

    کوچه ها را نچرد چشمي ، از پنجره اي

    نامه اي را ندهد دستي پنهان به کسي

    ساز شعري نگشايد گره از حنجره اي

    آنگاه خورشيد سرد شد
    و بركت از زمينها رفت
    و خاك مردگانش را زان پس به خود نپذيرفت
    و راه ها ادامه خود را در تيرگي رها كردند
    ديگر كسي به عشق نينديشيد
    و هيچ كس ديگر به هيچ چيز نينديشيد
    در غارهاي تنهايي بيهودگي به دنيا آمد
    خورشيد مرده بود
    و فردا در ذهن كودكان
    مفهوم گنگ گم شده اي داشت
    گروه ساقط مردم
    دلمرده و تكيده و مبهوت
    در زير بار شوم جسدهاشان
    از غربتي به غربت ديگر ميرفتند
    و ميل دردناك جنايت
    در دستهايشان متورم ميشد
    خورشيد مرده بود
    و هيچ كس نميدانست
    كه نام آن كبوتر غمگين
    كز قلبها گريخته ايمان است...

       1   2      >