....يادم نيست كه چقدر دويدم. يادم نيست كه تا كجا دويدم. يادم نيست كه با كه دويدم.فقط يادم مي آيد كه نفسم تنگي كرد. خسته شدم. چيزي در من شكست. نگاهم خيس شد.يادم نيست كه چقدر و تا كجا و با كه دويدم.فقط يادم مي آيد كه خستگي راه به تنم مانده است...آنقدر خسته ام که هنوز هم در آتش نبودنت ميسوزمهمين. كسي ديگر سراغ دل تنهايم را هم نميگيرد.
..كسي ديگر سراغ دل تنهايم را هم نميگيرد....كسي ديگر سراغ دل تنهايم را هم نميگيرد......~ParSa