گاهي که دلم به اندازه تمام غروبها ميگيرد چشمهايم را فراموش ميکنم اما دريغ که گريه دستانم را به تو نميرساند.من از تراکم سياه ابرها ميترسم و هيچکس مهربانتر از گنجشکهاي کودکي ام نيست و کسي دلهره هاي بزرگ قلب کوچکم را نميشناسد و يا کابوس شبانه ام را نميشناسد. بااينهمه،فروغم،اين تمام واقعه نيست از دل هرکوه،کوره راهي ميگذرد.وهراقيانوس به ساحلي ميرسد.وشبي نيست که طلوع سپيده اي در پايانش نباشد كزچهل فصل دست کم يکي بهار است. من هنوزترادارم
::هنوزچشم در راهم
~~~~~تو با مني هرجا برم مهر تو بند جونمه عشقت نميره از سرم تو پوست و استخونمهيکدم اگه نبينمت يه دنيا دلتنگت ميشمنگاه دريايي تو آبيه روي آتيشمواست دلم واست تنم , واست تمام زندگيماز تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيمنم نم بارون چشام گواه عشق پاکمههمنفس قسمت من دوست دارم يه عالمهقشنگ ترين خاطره هام با تو و از تو گفتنهآرامش وجود من صداي تو شنفتنهتو با مني هرجا برم مهر تو بند جونمه عشقت نميره از سرم تو پوست و استخونمهيکدم اگه نبينمت يه دنيا دلتنگت ميشمنگاه دريايي تو آبيه روي آتيشمواست دلم واست تنم , واست تمام زندگيماز تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيم~~~~~.
;
مدت زيادي است كه تنهايي مي آيد ، مي نشيند و ساعتهايم را مي بلعد
و من هنوز هم ايستاده ام ...
هنوز هم
و وقتي پشت عكس را مي خواند ،يادش مي ايد كه چه ذكري مي گفتند. يك دست خط قديمي و اشنا پشت عكس است كه نوشته:"بهمن 1365/ يا اباالفضل....
به ما هم سري بزن نظرت رو درباره وبلاگم بگو برايم مهم است
اگه قابل بوديم لينك ما رو هم بذار تا تبادل لينك كنيم