اگر در شب غم تبسم نکردم
دمي رشته ي مهر را گم نکردم
چو پاييز طي شد بهاران عمرم
زمستان شد و فکر هيزم نکردم
اگر چند درد آشناي شمايم/ بجز با دل خود تکلم نکردم ...
مگر ماهها يار ساقي نبودم؟
مگر سالها خدمت خم نکردم؟
چه مي خواهي اي عشق ديگر ز جانم؟
دلم را مگر نذر مردم نکردم؟
..................
سلام.خوبي؟ميشه يه سر به وبلاگ من بزني؟خوشحال ميشم.
http://asheghanehaaaa.persianblog.com
بايد نوشت از گلايه هاي دل
بايد نوشت از شكوه هاي تنهايي
بايد نوشت از بي وفايي ياران
بايد نوشت از عشق پاكان
بايد نوشت از نبود همدم
بايد نوشت از وفور غم
بايد نوشت از گذر لحظه ها
بايد نوشت از شكستن دلها
بايد نوشت از مرگ سفيدي
بايد نوشت از پيروزي پليدي
بايد نوشت از فقدان محبت
بايد نوشتن از مرگ مروت
بايد نوشت از بي كسيها
بايد نوشت از بي بسيها
مهم نيست چندتا ويزيتور داشته باشي يا اينكه چند نفر برات كامنت ميذارن! من هميشه مطالبتو ميخوندم ولي هيچوقت نظر نميدادم! اين نوشته تو هم قبلا 2 بار خونده بودم ولي امروز كه سر زدم نميدونم چرا ولي ناخواسته روي لينك كامنتها كليك كردم وقتي كه صفحه ش باز شد به خودم گفتم حالا كه ليستو باز كردم ننوشته نبندم.
با آرزوي شادي روزافزون
سلام...
اين آفتاب گردان تقديم به تو ...
تا آفتاب بلا گردونت باشه :)
مهم اينه كه يادت همراهمونه