گفتي يک سبد ستاره آورده اي ... ؟! ولي هرگز ندانستي که چقدر در اين شبهاي بي نور از ماه ترا نيازم ..! حتي اگر در شبي ... ستاره اي نباشد ...! فرقي نميکند ... فردا خورشيد باز هم طلوع خواهد کرد ... ولي هنگامي که تو در کنارم نباشي ترس بي تو بودن نفسم را بند ميآورد...~ من نيازم ... عشق بود ... دلي که پرده پوشي ندانست ... و بار ها و بارها گفت دوستت دارم يك دنيا عاشقانه ... ~ و من چقدر خوشبختم ... ~