روي سکوي کناره پنجرههمه شب جاي منهچند ورق کاغذ و يک دونه قلم هميشه يار منهکاغذاي خط خطياز کنار در باز پنجرهميپرن توي کوچهسر حال از اينکه آزاد شدننمي دونن که اسير دل سنگ باد شدنديگه بيداري شب عادتمههمدم سکوت تنهايي من تيک تيک ساعتمهحالا من موندم و يک دونه ورق که اونم از اسم تو سياه ميشههمه چيم تو زندگي آخرش به پاي تو هدر ميشهچشمونم، فاصله رو از پنجره ديد ميزنهدلم اسم تو رو فرياد ميزنهدراي پنجره رو تا انتها باز مي کنمتو خيالم با تو پرواز ميکنم...!!!!