* تقديم به فروغ جاودانه ساحل ارامش *
تو رنجه بودي زديدن من ولي سفر را بهانه كردي .مرا در اين غم زپا فكندي اسير اه شبانه كردي به روزگاران چو عندليبي به ياد رويت ترانه خواندم به وقت رفتن به تير غمها گلوي ما را نشانه كردي اگر زدستم به جور رسيدي اگر محبت زمن نديدي مرا ببخش خطا زمن بود تو اي پري رو خطا نكردي نشانه از ما دگر نجويي بهانه بس كن چرا نگويي كه رنجه بودي زديدن من ولي سفر را بهانه كردي.