ميخواهم در امتداد نگاه تو باشم ... ميخواهم در گذر از انديشه هاي بودنت تا آخرين ساعات عمرم در چشمانت بمانم ... ميخواهم هر چه خوبي است براي تو باشد .. ميخواهم خط موازي ، نبودن ها را بشکنم ... ميخواهم تنها تو باشي که در ذهنم .. روحم .. روانم و پاکي تنم در استواري بودنم بماني که مجالي براي ماندنم بماند .. که بمانم .. که بماني ..!
ميخواهم آنچنان در تو گم شوم که ديگر مجالي براي يافتنم نباشد ... ما خود را به آساني در لابه لاي انديشه هاي کهن نيافته ايم ... ما خود را در زماني يافتيم که اندوه و غم و پريشاني از ما بود ...! ~