بودنم را شک داري ؟؟ من هستم تنها در گوشه اي دورتر از هياهوي مردم ايستاده ام تا که سکوتم را زيباترين شعر دنيا سازم ! مي داني ....من همان عابر هميشگي هستم که از کنار ديواره هاي باران خورده کوچه باغ تو آرام مي گذرم ... انگشتانم با خاک گذر تو آشناست ....هر روز ? آرام از آن مي گذرم ...و تو بي آنکه مرا ببيني در نبودنم غمگيني !! من همان بارانم ....آبي و لطيف ....که هر شب مي بارم بر روي تن لطيف خاطرات از ياد رفته دور! ~