رفتي و بي تو دلم پر دردهپاييز قلبم ساکت و سردهدل که مي گفتم محرمه با منکاشکي مي ديدي بي تو چه کردهاي که به شبهام صبح سپيديبي تو کويري بي شامم مناي که به رنجام رنگ اميديبي تو اسيري در دامم منبا تو به هر غم سنگ صبورمبي تو شکسته تاج غرورمبا تو يه چشمه چشمهء روشنبي تو يه جادم که سوت و کورماي که به شبهام صبح سپيديبي تو کويري بي شامم مناي که به رنجام رنگ اميديبي تو اسيري در دامم منچشمهء اشکم بي تو سرابه خونهء عشقم بي تو خرابشاديا بي تو مثل حبابهسايهء آهه نقش بر آبرفتي و بي تو دلم پر دردهپاييز قلبم ساکت و سرده ~