تويي هم نفسم ... تويي همرازم ..تويي هم پيمانم ... تويي آنكه هر لحظه در ذهنم ساخته ام ... تويي که هر لحظه مي پندارم سخاوت دستانت چقدر در اوج نفس هايم لمس دستان نگاههاي درياي توست ...
همنفس جاده هاي تنهاي ... همنفس قسمت من؛ همنفس هق هق من ؛..همنفس شاد زيستنم ... تنها تويي ...!
تويي که اگر يکدم , نبينمت دلتنگي مجالم نميدهد ... و راه نفسم را بغضي سمج ميفشارد...!
چه لحظه هايي که توبا من خنديده اي .. تو با من گريسته اي ... تو با من راههاي سخت بودن را پيموده اي ...! تو سخاوت دستانت را هرگز از من دريغ نداشته اي ... تو همنفسه لحظه هاي مني ... هنگامي که سرت بر شانه هايم اوج بودنت را برايم تداعي ميکند ... دوست دارم زمان بايسته واسه هميشه و عقربه هاي زمان بي حرکت بماند ... تا که قشنگترين خاطراتم را با تو رقم زنم ...!
اين روزها چقدر به محبتت نياز دارم ... چقدر دلتنگتم , چقدر به انتظارت ميماندم ... که بيايي و براي هميشه بيايي ...!
وقتي که نگاهت ميکنم ... دلم پروازي ميکند به اوج آسماني ترين و پاک ترين روياها ...!
نوعي تکامل را در خود حس ميکنم ... تمام بند بند وجودم , از تو پر ميشود ...!
... دوست دارم هنگامي را که سر رو شونه هايم ميگذاري و برايت از عشق ميخوانم و ان هنگام که پنجه هايم ميلغزند بر روي سيم هاي گيتار ... تا که زيبا ترين ترانه ها را برايت به نجوا بخوانم ...! تا تو آرام به خواب روي تا که آرامشت , آرامشم را از خود پر کند .. ~
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتي که نگاهم به نگاهت خيره ميشه
دوست دارم زمان بايسته واسه هميشه
چشمامون ببنديم , بريم تا ته رويا
اونجايي که هيچوقت گلي پژمرده نميشه
هرچي غم داري از دل نازکت بگيرم
اگه اشک از چشات جاري بشه برات بميرم
سر رو شونه هام بذاري و برات بخونم
ياد تو و اسم تو باشه ورد زبونم ... مهربونم
آرزوم بي تو محاله , لحظه هام بي تو سوال
بي تو مقصد خيلي دور , راه عشقم بي عبور
من نميخوام تو خيالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم که راستي راستي حس کنم تورو تو دستم
وقتي که نگاهم به نگاهت خيره ميشه
دوست دارم زمان بايسته واسه هميشه
چشمامون ببنديم , بريم تا ته رويا
اونجايي که هيچوقت گلي پژمرده نميشه
هرچي غم داري از دل نازکت بگيرم
اگه اشک از چشات جاري بشه برات بميرم
سر رو شونه هام بذاري و برات بخونم
ياد تو و اسم تو باشه ورد زبونم ... مهربونم ~